فراموش کردم
رتبه کلی: 3850


درباره من
زندگی دیگر مهربان نبود٫ آسمان غریبانه میگریست. لبانم دیگر لبخندی را تجربه نکرد. چشمه ی اشکم در لحظه های نبودنت خشکید. سکوت وسعت تنهاییم را معنا بخشید...
کاش میتوانستم بگویم چقدر دلتنگ لحظاتی هستم که ساده از ان گذشتم. زندگی در حالی سپری میشه که نمیدانم ایا فردایی هست یا نه؟ و من به این امید زنده ام که یک روز به او برسم و سرود زندگی را زمزمه کنم
معجزه (hasrat )    

دوباره برگرد

درج شده در تاریخ ۸۹/۱۲/۰۳ ساعت 15:41 بازدید کل: 320 بازدید امروز: 102
 
تنها کسی که خوب مرا درک میکند


یک روز زاد گاه مرا ترک میکند...

ایستادم با قامتی غروبین،در انتظار رسیدن رفتن تو

مانده ام حیران در چگونه گذراندن فصل غربت تو

می روی و من به ظاهر مانده ام، اما دلم با تو راهی شد

شاید که کمی از احساس غربتم بکاهد

ویا کمی از غربت لحظه هایم کم کند

کاش میشد دست هایم را پر از معنای نگاهت میکردم

و بر گردنت می آویختم تا این احساس برای همیشه در تو بماند

تو بی آنکه به فکر غربت چشمان من باشی

نمی دانم کجا، تا کی، برای چه ،ولی رفتی

و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می گرید

و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک خورد



خدا کنه صدای من،صدای گریه های من

یه روز به گوشت برسه،بهت بگه دیگه بسه

پرنده جون بیا خونت،بیا توی آشیونت

جفتت هنوز منتظره،چشماش همیشه به دره
تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۸۹/۱۲/۰۳ - ۱۵:۴۱
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)