حفرهکن زندان و خود را وا رهان
حضرت محمد (ص) : به ابوذر غفاری فرمودند :
همانا دنیا زندان مومن است و قبر محل ایمنی
و بهشت منزلگاه اوست ولی دنیا بهشت است برای کافر
( چون در آخرت به عذاب الهی دچار میشود )
و قبر محل عذاب و جهنم جایگاه اوست.
این جهان خود حبس جانها شماست
هین روید آن سو، که صحرا شماست
این جهان محدود و آن خود بحد است
نقش و صورت پیش آن معن سد است
عرشیان را بر شما سوزد جگر
کز چه قعر چاهتان گشته مقر؟
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی! ره ز که پرسی! چه کنی! چون باشی
« نقل است که در شبانروزی در زندان هزار رکعت نماز کردی .
گفتند : چو می گویی که من حقم این نماز که مرا می کنی ؟
گفت : ما دانیم قدر ما.»
ناز پرورده تنعم نبرد راه ب دوست
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد..
هر گم کرده ای که داری احتیاطاً در خانه ی دل خودت بگرد
خواهی دید که همان جاست .
هرکس دیگری هم که گم کرده ای داشت
و از تو سراغ آن را گرفت باز به خانه ی دلت نگاه کن »
آن را هم همانجا پیدا خواهی کرد.این همه در بیرون
به دنبال گم شده هایت گشتی و چیزی پیدا نکردی
حالا کمی وقت صرف کن و خانه ی دلت را
بگرد شاید آنجا باشد ...!!
گفتم به کام وصالت خواهم رسید روزی
گفت که نیک بنگر شاید رسیده باشی
گفتم تو چرا دور تر از خواب و سرابی
گفتی که منم با تو ولیکن تو نقابی
معرفت را به دل شکسته می دهند...
الهی
از سرگشتگی های دنیا و روز گار
خسته و دل نگرانم
می خواهم دیوار های فاصله را کنار بزنم
چرا که به این ایمان و باور رسیده ام که هیچ کس
جز تو فریاد رسم نیست
و نزدیکتر از تو به من وجود ندارد
پس جوانه های یادت را
با اشک ندامت چشمانم
دوباره شکوفا میکنم
امید که پذیرا باشی
الهی!
اگر برای آن به سوی تو می آیم
که مرا از شعله های دوزخ نجات بخشی ،
بگذار که در آنجا بسوزم .
و اگر برای آن به سوی تو می آیم
که لذت بهشت را به من بخشی ،
بگذار که درهای بهشت به رویم بسته شود .
اما اگر به خاطر تو به سویت می آیم ،
محبوبم مرا از خویش مران .
متبرکم کن تا در کنار زیبایی جاودانه ات
تا ابد لانه کنم.
خدایا..
پروردگارا...یاریم کن که شوق پروازراهمیشه
درخود زنده نگه دارم .....
هر که در عشق نمیرد به بقایی نرسد
مرد باقی نشود تا به فنایی نرسد
تو به خود رفتی، از آن کار به جایی نرسید
هر که از خود نرود هیچ به جایی نرسد
دل های پاک گناه نمی کنند،
سادگی می کنند و امروز سادگی
پاک ترین گناه است...!!
در ره منزل لیلی که خطرها است (درآن) بجان
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی
هر که در عشق نمیرد به بقایی نرسد
مرد باقی نشود تا به فنایی نرسد
تو به خود رفتی، از آن کار به جایی نرسید
هر که از خود نرود هیچ به جایی نرسد
خدایا منتظرم هنوز ........
عین بچه ای که
سر یه کوچه سرگردان وایساده
تا صاحبش بیاد......
آیه 162 سـوره انعـــام:
قُـل اِنَّ صَــلوتِی وَ نُسُــــکِی
وَ مَحــیـــای وَ مَماتِی للهِ رَبِّ العـــالَـمِیــــن
بگــو ای محمّــد ؛
نمـاز من و سجود من و قـربانی من
و زندگانی و مرگ من
همـــــه برای خــــدا است،
خــداونـــد همـه جهانیــــــان.