تا حالا به لحظه تحویل بهار 1450 فکر کردید؟!
همه بلند میشن، روی همدیگر رو می بوسن، شادی می کنن
و اون وسط یک مهربون از جمع جدا میشه
و با یک دستش قاب عکسی رو دست میکشه و میگه روحت شاد مامان بزرگ، روحت شاد پدر بزرگ !
میدونید اون عکسِ کیه ؟
اون عکسِ من و شماست!
تبدیل شدیم به یک خاطره! تازه اگر خیلی خوش شانس باشیم و فراموش نشده باشیم!
این واقعیت روزگار من و شماست. 50 سال دیگر فقط یک خاطره ایم تو یک قاب عکس خاک گرفته،
همین، واقعا همین!
چرا دل شکوندن؟
چرا تظاهر؟
چرا چاپلوسی؟
چرا دروغ؟
چرا حسادت؟
چرا تهمت؟
بیاید حداقل سعی مون رو بکنیم!
مهربون باشیم، شاد باشیم، به دوستامون بیشتر برسیم،
کینه ها رو دور بریزیم،
کسی رو نرنجونیم،
حق خوری نکنیم،
بیاین همین الان دلی بدست بیاوریم!
دیر یا زود، چه بخواهیم چه نخواهیم،
اون زمان میرسه و ما خاطره میشیم!
پس بهتره خاطره ای خوش باشیم