بوی زمستان بوی چشمانی که آغوش های تب دار را می گریند بوی دلسردی پژمردن دلمردگی بوی داغ به دل نشستن بوی گیسوی گِلی بوی تکراریه غم بوی رفتن می آید ..آذر 92...

در پس پرده ی چشمانم دریایی ست طوفانی که تنها در ساحل دستان تو آرام می گیرد .. پاییز 88...

امشب خوابت را دیدم می دانم دلخور شده ای آنقدر که دیگر شعر نمی خوانی و تنها سکوت می کنی ..مرداد 90...

دروغ است که شاعرها عاشق هستند کسی که عاشق باشد دستش به قلم نمی‏ رود گوشه‏ ای کِز می‏ کند و می‏ میرد ..مهر 89...

با تو بودن آغوشت را خواستن یا نخواستن مسئله این نیست تمام وسوسه ام این است ..بهار 90...

شبیه پیراهن آستین کوتاه خوش رنگی اند که گاهی از سر شوق تن ات می کنی می روی جلوی آیینه لبخند می زنی و باز در می آوری و باز می گذاری در بقچه بماند برای تابستان سال بعد "آرزوهایم" را می گویم ..nafasam-toii.blogfaآبان 90...