به گزارش پایگاه اطلاع رسانی میانا، بارها داستان دلباختگی مادری در یکی از روستاهای بخش کاغذکنان شهرستان میانه به گوشمان رسیده بود، تصمیم گرفتیم تا راهی این روستای دور افتاده شویم تا از نزدیک داستانی که بیشتر شبیه به قصه لیلی و مجنون بود را مشاهده کنیم.
به بعد از طی ۲۰ کیلومتر از مرکز بخش کاغذکنان به روستای طوین خواهیم رسید، روستای که جز خانه های گلی و ساده چیزی دیگری نمی توان در آن یافت و در آن خبری از هیاهو و تجملات شهری نیست.
اینجا دیگر خبری از آیفون تصویری و درب اتوماتیک نیست. اینجا مردم در کمال سادگی و صمیمیت و در کنار هم با مشکلات دست و پنجه نرم می کنند و شریک شادی های هم دیگر هستند.
وارد حیاط خانه می شویم، با صدای بلند صدا می زنیم یا الله … حاج خانوم خانه تشریف دارید. بعد لحظاتی پیر زن با لباس محلی درب خانه خود را به روی ما می گشاید و از ما دعوت می کند تا بر سر قصه دراز زندگیش بنشینیم.
او از زندگی با سه فرزند دختر معلولش میگوید: همه سهم من از این دنیا یک دختر سالم و ۳ پسرم هست که در تهران زندگی می کنند و سه فرزند معلول، که توان حرکت کردن و حرف زدن به صورت عادی را ندارد.
خانم مدادی می گوید: ۵۰ سال پیش وقتی اولین فرزندم را در سن ۲۰ سالگی به دنیا آوردم هیچ مشکلی متوجه آن نبود، تا اینکه از سن ۱۲ سالگی متوجه شدیم که وی دچار یک نوع بیماری خاص شده است.
دختران بعدی هم مانند فرزند اول دچاری بیماری شدند و پزشکان از تشخیص و درمان آن نانوان مانده اند. هم اکنون فریده ۵۰ ساله فحبیبه ۴۸ ساله و حمیده ۴۶ ساله تنها مونس و هم دم وی در این خانه ساده و بی آلایش است.
این مادر سالخورده مهربان که خود نیز از ناراحتی جسمی بسیاری همچون کمر درد و پا درد رنج می برد، با چشمانش نم اشک گرفته، می گوید: تنها روزی که در این دنیا نباشم اجازه میدهم فرزندانم را به بهزیستی بسپارند.
این مادر فداکار میگوید: به خاطر فرزند معلولم، هیچوقت از خدا گلهای نکردم. همیشه با خودم میگویم، حتماً صلاح و مصلحتی بوده که این بچه، معلول شده است.
در همه این سالها به عشق دخترانم، همه سختیها را به جان خریدهام و ازخداخواستهام که تا زمانی که زنده هستم، قدرت و توانایی بدنی به من بدهد تا هیچوقت از نگهداری فرزندم خسته نشوم.
پدر خانواده مدادی اکنون دچار عارضه سکته شده و توان کار ندارد و هم اکنون این خانواده با اندک یارانه بهزیستی و مستمری که از سوی کمیته امداد داده میشود، امرارمعاش میکنند و راضیاند به رضای خدا.
نگارنده : امید کوهی