فراموش کردم
رتبه کلی: 3613


درباره من
دوست دارم در خیابان با کفشهایم راه بروم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفشهایم فکر کنم !

هادی نوری (hnhn )    

باران

درج شده در تاریخ ۹۷/۰۸/۱۹ ساعت 21:13 بازدید کل: 199 بازدید امروز: 199
 

باران همچنان می بارد و من روبروی دل ایستاده ام.

در ژرف ترین لایه های وجودم برگ ریزان غریبی برپاست.

در خیابانهای دل دردی غریب پرسه می زند و رد پایی غریب بر سنگ فرش ان به جای می نهد و من در مرز تنهایی در دشتی عطش الود میان غربت این ناکجا اباد در وهم گم میشوم.

دل این شهر اشوب باز وحشی شده است بلند میشوم به هیچ نمی اندیشم فقط به او تنها تکیه گاه من فکر اوست ...

عمق وجودم فطرتم استخوانم همه او می شود .

فریاد می زنم اگر تو باشی به صد دنیا این پیوستگی را نخواههم داد چرا که در اسمان روشن تو چشمه ی خورشید اهورایی یافته ام.

پس ای تسلای دل بی قرارم امیدم را نومید مکن و عشقم را پذیرا باش .

گرچه می دانم گنه کارم... دفترم را می بندم و از بارانی شدن چشمانم در این هنگامه غریب عکسی به یادگاری میگیرم دلم از غمها رها شده است ....

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۷/۰۸/۱۹ - ۲۱:۱۳
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)