فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 1442


درباره من
هوشیار سپهدار (hooshyar )    

باز باران

درج شده در تاریخ ۹۳/۰۶/۱۱ ساعت 10:16 بازدید کل: 188 بازدید امروز: 184
 

باز باران

بازباران بی ترانه

باز باران با تمام بی کسی های شبانه

میخورد بر مرد تنها

میچکد بر فرش خانه

باز می آید صدای چک چک غم

باز ماتم

من به پشت شیشه تنهایی افتاده

نمیدانم نمیفهمم کجای قطره های بی کسی زیباست

نمیدانم چرا مردم نمیدانند

 که آن کودک که زیر ضربه شلاق  باران سخت می لرزد

 کجای ذلتش زیباست

کجای اشک یک بابا که سقفی از گل و آهن به زور چکمه باران

 به روی همسروپروانه های مرده اش آرام باریده

کجایش بوی عشق و عاشقی دارد

یا آرم روز باران را

 یاد آرم مادرم در کنج باران مرد

 کودکی ده ساله بودم میدویدم زیر باران

 از برای نان

مادرم افتاد

 مادرم در کوچه های پست شهر آرام جان میداد

 فقط من بودم و باران و گل های خیابان بود

نمیدانم کجای این لجن زیباست

بشنو از من کودک من

 پیش چشم  مرد فردا

 که باران هست زیبا از برای مردم زیبای بالا دست

و آن باران که بوی عشق دارد فقط جاریست بر عاشقان مست

وباران من و تو درد و غم دارد

خدا هم خوب میداند که این عدل زمنینی عدل کم دارد

 

 

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۳/۰۶/۱۱ - ۱۰:۱۶
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (3)