فراموش کردم
رتبه کلی: 74


درباره من
خداوندا

ارامشی عطا فرما

تا بپذیرم انچه را که نمیتوانم تغییر دهم

شهامتی که

تغییر دهم انچه را که میتوانم

و دانشی که

تفاوت این دورا بدانم....
..............................................
خدایا
به خاطر تمام چیزهایی که دادی،
ندادی،
دادی پس گرفتی،
ندادی بعدا دادی،
ندادی بعدا میخوای بدی،
دادی بعدا میخوای پس بگیری،
داده بودی و پس گرفته بودی،
اگه بدی پس میگیری،
پس گرفتی بعدا میخوای بدی،
اگه میخواستی بدی و فکر کردم که دادی ولی ندادی،
شکر
..............................................
خودم خاص....!! رفاقتم آس....!! دنیا مال ماس..!! گور پدر اونئ که مارو نخواس.........!! سرمون بالاس...!! چون بالا سرمون خداس اینم راه راس=======!! واسه اونئ که مارو نخواس.......!!
.............................................
بوی موهات زیر بارون ، بوی گندم زار نمناک
بوی سبزه زار خیس ، بوی خیس تن خاک
جاده های مهربونی ، رگای آبی دستات
غم بارون غروب ، ته چشمات تو صدات
قلب تو شهر گل یاس ، دست تو بازار خوبی
اشک تو بارون روی ، مرمر دیوار خوبی
ای گل آلوده گل من ، ای تن آلوده ی دل پاک
دل تو قبله ی این دل ، تن تو ارزونی خاک
بوی موهات زیر بارون ، بوی گندم زار نمناک
بوی سبزه زار خیس ، بوی خیس تن خاک
یاد بارون و تن تو ، یاد بارون و تن خاک
بوی گل تو شوره زار ، بوی خیس تن خاک
همیشه صدای بارون ، صدای پای تو بوده
همدم تنهایی هام ، قصه های تو بوده
وقتی که بارون می باره ، تو رو یاد من میاره
یاد گلبرگای خیست ، روی خاک شوره زاره
ای گل آلوده گل من ، ای تن آلوده ی دل پاک
دل تو قبله ی این دل ، تن تو ارزونی خاک
Hootan (hootan )    
آلبوم: مشاهیر
   
عنوان: فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ: بازدید کل: 88 بازدید امروز: 87

این تصویر توسط موسی اصلانی بررسی شده است.
توضیحات:
دیروز به یاد تو و آن عشق دل انگیز
بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم
در آینه بر صورت خود خیره شدم باز
بند از سر گیسویم آهسته گشودم
عطر آوردم بر سر و بر سینه
فشاندم
چشمانم را ناز کنان سرمه کشاندم
افشان کردم زلفم را بر سر شانه
در کنج لبم خالی آهسته نشاندم
گفتم به خود آنگاه صد افسوس که او نیست
تا مات شود زین همه افسونگری و ناز
چون پیرهن سبز ببیند به تن من
با خنده بگوید که چه زیبا شده ای باز
او نیست که در مردمک
چشم سیاهم
تا خیره شود عکس رخ خویش ببیند
این گیسوی افشان به چه کار آیدم امشب
کو پنجه او تا که در آن خانه گزیند
او نیست که بوید چو در آغوش من افتد
دیوانه صفت عطر دلآویز تنم را
ای آینه مردم من از حسرت و افسوس
او نیز که بر سینه فشارد بدنم را
من خیره به
آینه و او گوش به من داشت
گفتم که چه سان حل کنی این مشکل ما را
بشکست و فغان کرد که از شرح غم خویش
ای زن چه بگویم که شکستی دل ما را...  
درج شده در تاریخ ۹۳/۰۱/۲۸ ساعت 00:48
برچسب ها:
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
تبلیغات

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
کاربران آنلاین (0)