قلب من مادرم

 مادر قربان دستان چون ماهت شوم

مادر قربان ان لبخند پر نازت شوم

گربخواهی از من بیچار و درمانده دل

برزمین چون فرش کهنه زیر پاهایت شوم

بوسه هایت اورم ان روزهای نو بهار

کاش گل بودی و من گلزار لبهایت شوم

هرنصیحت را که بر من می کنی ای نازنین

از تمام مشکلاتم من همی راحت شوم

من نمی خواهم دمی از ثروت و مال جهان

من همی خواهم که غم باشی و غمخوارت شوم

شب تو بیداری کشیدی تا ببینم خواب خوش

ای گلم ای مادرم قربان لالایت شوم

در نهایت گویم ای همدرد من ابر بهار

گر به من بوسه دهی قربان  قربانت شوم