#سیره_علماء
#کرامت
#باز_شدن_در
باز شدن درب بسته .
مرحوم پدرم حاج سید مهدی خرّازی فرمود:
یکی از شبها وقتی از مجلس درس مرحوم آقا شیخ #مرتضی زاهد - نوّر اللَّه مرقده - به خانه برمی گشتم در حالی که دیر وقت بود، با خود گفتم: اگر درب منزل را بزنم مادرم از خواب بیدار میشود و این کار موجب زحمت #مادرم میشود، لکن بدون آن که در بزنم دست به در میزنم، اگر باز شد به داخل میروم و اگر باز نشد پشت #درب منزل مینشینم تا صبح شود.
وقتی دست به درب خانه گذاشتم درِ بسته باز شد و به داخل منزل رفتم و متوجّه شدم که مادرم مقداری آب گوشت هم روی چراغ گذارده آن را برداشتم و خوردم. صبح که شد مادرم گفت: شما از کجا آمدید؟! گفتم: از درب خانه. گفت: من در را بسته بودم و کلون آن را هم انداخته بودم، چطور میشود از درب خانه آمده باشی؟!
من موضوع را برای مرحوم آقای شیخ مرتضی زاهد بیان کردم،
ایشان فرمودند: گاهی چنین میشود و بعد به مناسبت این موضوع، مطلبی را بیان فرمودند که: یک شب وقتی از منبر فارغ شدم و به خانه بازگشتم دیدم بسیار دیر شده است، با خود گفتم: #عیالم را بیدار نکنم، پشت درب خانه بنشینم تا صبح شود. در همین حال ناگاه عیالم درب منزل را باز کرد. با تعجّب به او گفتم: من که در نزدم، چطور در را باز کردی؟! گفت: #خواب بودم، در عالم خواب #آقایی به من گفت: برخیز شیخ مرتضی پشت در منتظر است، از خواب بیدار شدم و به در خانه آمدم...
منبع:روزنه هایی از عالم غیب - صفحه۱۳۶
کانال بحار الـانوار
https://t.me/beharlanvar