دستانم را بگیر
بیا ازاینجا برویم
دلم فقط کمی آرامش میخواهد
البته باتمام تو
ودیگر هیچ

چگونه بگویم که توعشق منی
زندگی وهستی و نفس منی
چگونه بگویم که باورم کنی
من بدون تو به بهشت هم نمیروم
بامن بیا
باهم به دیارخوشبختی سری بزنیم ....
شک میکنم به همه چیز
وقتی ملاک خوب بودن
منم
چرا که
تومیگویی
من میشنوم
تومیخندی
من میخندم
تو ناراحتی
من ناراحتم
اما میخندم
میخواهم فراموش کنی غمت را
من ناراحتم
اما بازهم میخندم
نمیخواهم توراناراحت ببینم
فقط بعدازسالها
سنگینی این ناراحتی
کمی ازموهایم را سفید و کمی ازگوشه چشمم را خط خطی کرده است
ولی بازمیخندم
نمیخواهم ناراحتیت را ببینم
فاجعه زمانی اتفاق می افته که
کسی رو دوست داری
که نه درکت میکنه
نه حرفاتو میفهمه
اما توبازم دوستش داری
نمیتونی ازش بگذری
بودنش زجرت میده
نبودنشم زجرت میده
این فاجعه است فاجعه
ردپای عشق را ازهرکجای زندگیم که دنبال کنی
به تومیرسد
عشق من
بی جنبه قلب من است
با لبخندت لبریز شادی
با اخمت پرازغم
بانگاهت پرازاحساس
بادوریت پرازاشک
به علت هزینه های بالا ممکن است سایت از دسترس خارج شود.
لطفا ما را در اینستاگرام دنبال کنید.
سعیدیانی:
علیرضا7:
نیلوفر روحانی: رسی
جهان (Max pen):
پریاجون: اداش عالی
لایک
شمبلیله (((__آسمان___)))): لایک
مجید رجایی: یار زیبا بود
ای سرا پا همه ناز ؟
به که گویم غم خویش ؟
به گل پرپر یاس ؟
تو بگو گریه کنم یا نکنم ؟
دوریت را چه کنم ؟
و داد میزنم :
دربست تا آرامش ...
مرا ازاین شهر ِ مه آلود ببرید
به روستای ِفراموشی
و کوچه هایِ بی خاطره
دربست لطفا!
نجوا آرام: یت را چه کنم
نجوا آرام: در