فراموش کردم
اعضای انجمن(447) شعری تکان دهنده درباره امام زمان حضرت مهدی عدالت و لطف خدا پیامبر اکرم : توبه زیباست ولی در جوانی زیباتر قدرت بدنی حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام در جوانی بی حسین احساس پیری میکنم ارتباط با مدیریت انجمن مذهبی
جستجوی انجمن
سرباز ولایت (hosi )    

نامه ی جالب حضرت رضا به زائرش...

منبع : http://www.netiran.net/amer2/blog/&date_start=1406
درج شده در تاریخ ۹۳/۱۱/۲۷ ساعت 18:21 بازدید کل: 266 بازدید امروز: 263
 
نامه ی جالب حضرت رضا به زائرش...
نامه ی جالب حضرت رضا به زائرش...
شهید دستغیب در کتاب داستان‎های شگفت انگیز ص ۱۶۵نقل می‎کند:

حیدر آقا تهرانی گفت:

در چند سال قبل، روزی در رواق مطهر حضرت امام رضا علیه السلام مشرف بودم .

پیرمردی را که از پیری خمیده و موی سر و صورتش سفید شده و ابروهایش بر چشمانش ریخته بود را دیدم؛

حضور قلب و خشوعش مرا متوجه او ساخت .

وقتی که خواست حرکت کند دیدم از حرکت کردن عاجز است؛ او را در بلند شدن یاری کردم

و آدرس منزلش را پرسیدم تا او را به منزلش برسانم .

ـ گفت:

حجره‎ام در مدرسه خیرات خان است .

او را تا منزل همراهی کردم و سخت مورد علاقه‎ام شد؛ به طوری که همه روزه می‎رفتم و

او را در کارهایش یاری می‎دادم . روزی نام و محل و حالاتش را پرسیدم .

گفت:

نامم ابراهیم است و اهل عراقم و زبان فارسی را هم خوب می‎دانم. ضمن بیان حالاتش گفت:

من از سن جوانی تا حال هر سال برای زیارت قبر حضرت رضا علیه السلام مشرف می‎شوم و

مدتی توقف کرده و باز به عراق باز می‎گردم .

در سن جوانی که هنوز اتومبیل نبود، دو مرتبه پیاده مشرف شده‎ام .

در مرتبه اول سه نفر جوان، که با من هم‎سن بودند و رفاقت و صداقت ایمانی بین ما بود و

سخت به یکدیگر علاقه داشتیم، مرا تا یک فرسخی مشایعت کردند و از مفارقت من و این که نمی‎توانستند

با من مشرف شوند، سخت افسرده و نگران بودند .

هنگام وداع با من گریستند و گفتند:

تو جوانی و سفر اول توست و پیاده و به زحمت می‎روی؛ پس حتماً مورد نظر واقع می‎شوی؛

حاجت ما از تو این است که از طرف ما سه نفر هم سلامی تقدیم امام نموده و در آن محل شریف یادی از ما بنمایی .

پس آنها را وداع نموده، به سمت مشهد حرکت کردم .

پس از ورود به مشهد مقدس با همان حالت خستگی شدید به حرم مطهر مشرف شدم .

پس از زیارت، در گوشه‎ای از حرم افتادم و حالت از خود بی‎خودی و بی‎خبری به من عارض شد؛

در آن حالت دیدم حضرت رضا علیه السلام به دست مبارکشان رقعه‎ای می‎دادند و چون به من رسیدند،

چهار رقعه به من مرحمت فرمودند .

ـ پرسیدم چه شده است که به من چهار رقعه دادید؟

ـ حضرت فرمودند:

یکی از برای خودت و سه تای دیگر برای سه رفیقت !

ـ عرض کردم این کار، مناسب حضرت نیست خوب است به دیگری امر فرمایید تا این رقعه‎ها را تقسیم کند .

ـ حضرت فرمودند:

این جمعیت همه به امید من آمده‎اند و خودم باید به آنها برسم .

پس از آن یکی از رقعه‎ها را گشودم دیدم چهار جمله در آن نوشته بود:

«برائة من النار و امان من الحساب و دخول فی الجنه و انا بن رسول الله صلی الله علیه و آله» ؛

خلاصی از آتش جهنم و ایمنی از حساب و داخل شدن در بهشت منم فرزند رسول خدا .
این مطلب توسط طاها.ن بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۳/۱۱/۲۷ - ۱۸:۳۴
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)