از حادثه شومی که در امارات متحده عربی برایم در حین رکابزنی در تابستان 92 اتفاق افتاده بود.یک هفته از آزادی ام می گذشت.هنوز آثار شکنجه و عذاب در راه رفتنم هویدا بود.فشار روحی 78 روز زندان انفرادی عذابم می داد. اتفاقی بنجامین اسمیت دوچرخه سوار توریست انگلیسی را در میانه دیدم.می خواستم از مهمان نوازی طفره بروم.اما باور و درک شعور سایکل توریستی به من اجازه نداد.
روز جمعه یکم آذرماه بود.با تمام مشکلاتی که داشتم.این افتخار را از او گرفتم با کمال میل پذیرفت.در روزهای بعد که مدرسه می رفتم.برادران شیر مردم رسم مهمان نوازی را بجا آوردند.از نظر مالی هم بیشنر هزینه را در این روز هابه عهده گرفتند.بیشتر جاهای تفریحی و توریستی را با بنجامین چرخیدیم.بازار میانه و امام زاده و شهدای گمنام و... رفتیم.
در مورد زندانی شدنم در امارات هم با او صحبت کردم.با من ابراز همدردی کرد و از این اتفاق خیلی نارحت شد.
قز قلعه سی (قلعه دختر)
مسابقه والیبال راننده گان تریلی میانه که بنجامین در غیاب من نظاره گر این بازی بود
بنجامین هارمونیاکا(ساز دهنی) را خوب می نواخت.و با نت همراه آن را به صدا در می آورد.سجاد هم استاد فلوت بود.باهم همنوا خوبی بودند.بن با فلوت سجاد کار کرد.اما کار با فلوت سخت تر بود.فقط سجاد می توانست با نواختن آن اشک همه را با سوزش در بیاورد.
مسیر رکابزنی بنجامین در ترکیه
امامزاده اسماعیل میانه با بنجامین
فرصت شد.تا بنجامین خبر رکابزنی خودرا در تلویزیون ترکیه ببیند.از دیدنش خیلی خوشحال بود.
شام باز مهمان خانواده مهربان و انساندوست آقای پاشایی بودیم.آقای ارسلان پاشایی و پسر گل و مهربانش فرهاد با آن خانه رویایی شان ،خاطره زیبایی را در این چند سال از ایران به سایکل توریستها هدیه داده اند.
حضور در مهمانی عمو ایرج زمانی در آچاچی هم جالب بود.عمو ایرج یک زمانی راننده ماشین ترانزیت بود.می دانست چطوری مهمان نوازی کند.
هتل کاج،که فرصت نشد تا دوست گلمان آقای عزت محمدی را ببنیم.چراکه او هم در این راه مهمان نوازی می کند.
در این چند روز هوشنگ برادر خوبم و مهربانم سنگ تمام می گذاشت.تا به بنجامین خوش بگذرد.عمو ایرج محمدی هم با او یک دوست کامل برای بن بودند.بازی شطرنجشان زیبا بود.برادرم و عمو ایرج در شطرنج خیلی سرعتی بازی می کنند.اما بنجامین در بازی با آنها عقب می ماند و از سرعت بالای این دو دوست تعجب می کرد.
بنجامین با عرفان خیلی صمیمی شده بود.به او انگلیسی یاد می داد.عرفان کوچلو در یادگیری زبان در این یکسال خیلی پیشرفت کرده بود.و چند کلمه انگلیسی را یاد داشت.تا با تلفظ آنها بنجامین را بیشتر به یاد دهی ترغیب کند.
عرفان دوست داشت.تا با ساز دهنی بنجامین بنوازد.ما مخالف این کارش بودیم.اما بنجامین اشاره می کرد.تا عرفان سازش را بنوازد.