بالاخره تقریبا خاطرات سال 94 - 95 هم در آلبومی جا شد.تا گذر زمان بر او صیقل دهد.هر چند تکرار این حوادث در طول عمر بشری یک روال عادی است.اما گاهی سستی و رخوت و مشکلات و درگیریها و نبود یک اجتماع منظم،ظاهرا آب در هاونگ کوبیدن خواهد بود.اما هر چه باشد.ادای دینی است.که ضمیر درون آدمی را آرام می سازد.همان کافی است.
این کتابچه اشاره به حواث و شرایطی می کند.که زمزمه های توانستن را از اعماق وجود انسانی فریاد می زند.آنجا که تبلور بهتر زیستن و بهتر بودن را تداعی می کند.شاید در تفسیر زمان شکل گیری این حرکت به بهایی هم ارزش پیدا نکند.اما هر گز تصور یک روش بهتر زیستن بر کنجکاوان و جستجوگران عالم خلقت برای انکار راهی نخواهد داشت.
مقدمه:
دومین سال خاطراتم در تابستان قنبر هفت چشمه 94-95
بعد از سکونت اولین سالم،برای تکمیل مدرسه بازهم سال دیگر را ماندم.هر چند برای یک معلم پرسابقه چنین انتخابی کارعاقلانه ای نیست.اما در عهدی که با خدای خود بسته بودم.عقیده و ایمان قلبی داشتم.ادامه حرکتهای ورزشی ام در انتخاب دچار چالش می شد.اما با تلاش و کوشش بیشتر و صبر و بردباری قابل اجرا بود.
سال دوم سکونت در روستای هفت چشمه،بدترین دوران عمرم بود.هر چند آدم خوش بینی هستم.و در برخورد با این حوادث آبدیده هستم.اما فشارها و درد و رنج ها و مشکلات به حدی بود.که از آخرین بازمانده های صبر و بردباری ام استفاده کردم.
این خاطرات نگینی خواهد بود.که سالها در گذر زمان حتما انسانهای خوش بین و با سلیقه خواهند ستودو همراه یک انسان و معلم دردمند این راه خواهند گریست.اما فرهنگ زیبایی خواهد ماند.
و تقدیم :
تقدیم به آقای بابک پزشکی سرباز معلم دلاور ایران زمین،با آنکه در مدرسه ما مشغول بکار نبود.اما زیبایی اینکار را درک کرده بود.تا یارو یاور و دوست و برادر و دست راست من در این حرکت بزرگ باشد.
وتقدیم به انسانهای وارسته و مهربان و خیر، مدرسه را در این راه بزرگ یاری کردند.تا یاد و نامشان به نیکی و احترام یاد شود
با این لینک در سایت میانالی پیوند خورده است.
http://ghara-baloch.blogfa.com/post/5531