خیلی از دوستان مرا متهم می کنند.که دنبال شهرت هستم.و تمام برنامه هایم در لوای چنین هدفی نهفته است.در حالیکه هیچ کس نخواهد فهمید.از زمانی که نبود عزیز ترین کسانم را حس کردم.دنیا با تمام ظواهرش برایم یک ذره ارزش ندارد.ستون سلسله نسل بشر ،پدر و مادرم را از دوران کودکی از دست داده ام.از آن زمان بودن ما با تمام مزایا و ارزش های دنیا در گذر عمر یک اجبار بیشتر نبوده است.وجود باورهای دینی و اعتقاد خاص به خالقم و اطرافیانم مرا به نفس کشیدن وادار می سازد.در حالیکه با شستن این امید،بودن ما در این دنیا هیچ لذتی نخواهد داشت.هر چند بودن و زیستن در چنین شرایطی باز لطف خدا در قرب به اوست.اما دلشکسته ای بیشتر نیستیم.تا باور کنیم برای اطرافیان یک زندگی و یک باور و یک اعتقاد ویژه را در دنیای درد و رنج ترسیم کنیم.تا آنها هم در قرب خدا وارد شوند.هر چند این باور در اذهان مردم و دوستان بر اساس درک و شناخت از آموزنده دنیای شان ممکن است.در تصویرهای متفات شکل بگیرد.اما همچنان در تلاش خواهیم بود.تاآخرین نفس در این داد و ستد باور ،به مال و منال دنیا و تکبر و غرور آلوده نشویم.و همچنان در پاکی و صداقت و راستی ایمان استوار کنیم.
لذا هر گونه تفسیر دوستان با هر دیدگاهی یک قلقلکی بیشتر برای ما نیست. وراه مارا سد نخواهد کرد.چراکه با جان و نفس این راه پاک و صادق در اوج ناباوری زمان را با اندوخته هایمان ثابت کردیم.تا سر گذشت زندگی ام بهترین تفسیر این راه بزرگ باشد.
***********
نقل از سایت آقای قره داغی