********************************************************************************
من مرده یک تابوتم
مرده ای از هزاران هزار مرده زمینم
مسافری از مسافران کاروانم
لولیده در پتوی زمان
مسافر،عریان و بی چیزم
در لرزش روح و جسمم
در سفر نامعلومم
در خاک و باور
اسیر یاد سرنوشتم
با عجزم ،تنها آرام زمان خویشم
در برد و باخت چینش
مسافر شهر آرزوهایم
در یمین و یسارم
مانده در انتظاران
ولوله یاد خوب و بدم
گریه یاد روزگارم
خنده یاد ترسم
نشانی از نشان
مسافری از خاکم
در قربش ،لرزان وسستم
مانده در دست
یاد بی یادم
**************
نقل از سایت آقای حسین قره داغی
شعر مرده تابوتم از سروده های آقای قره داغی