فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 1576


درباره من
آبی ترین احساس (houshangh )    

به یادم باش

درج شده در تاریخ ۹۱/۰۹/۲۲ ساعت 16:15 بازدید کل: 502 بازدید امروز: 161
 

من هنوز هستم

و عجیب آنکه

من دلم می‌خواست نبودم هرگز

و عجیب‌تر آنکه: من هنوز “هم” هستم

می‌نویسم باز

باز از آن همه آواز

که پنهان شده در پستوی قلبم، راز

 

می‌نویسم از مهربانی، از کودک، و خدا

می‌نویسم، شاید، کسی از آن دورها

باشد تنها

و من اینجا، تنهایِ تنها

شاید دلِ او هم خواست کمی از عطرِ خدا

شاید آن سویِ این دیوارها

در همین نزدیکی‌ها، یا در شهری دور

تشنه‌ای را ببخشم جرعه‌ای از نور

 

تا از این احساسِ زندانی شده در واژه‌ها

و از آن حسِ غریبی که به آن آمیخته‌ام

اشک شود بغضِ فروخورده‌ی من

ببارد اشک‌هایم از چشم‌هایش

سیراب شود تشنه‌ای از اشک‌هایش

 

من، اشک‌هایم را ریخته‌ام در واژه‌ها

من واژه‌هایم را با

هر چه احساسِ پاک – که میدانم – آمیخته‌ام

پیوند زده با سادگیِ حسِ غریبِ کودکانه‌ام

 

من نبردم از یاد

شادیِ شنیدنِ صدایِ زنگِ تفریح

شوقِ آمدنِ دوباره‌یِ کلاسِ نقاشی

ترسم از تنبیه معلم، از ننوشتنِ انشایِ خشکِ مدرسه

زنگِ املا، تقلب رویِ دست، سختیِ جبر و حساب و هندسه

برپا! درسِ ریاضی: پایِ تخته، جمع، تفریق، یک، دو، سه

 

من نبردم از یاد هنوز

بوسه‌هایی که به دور از شهوت

باز داشت برایم لذت!

 

که برایم فرق نداشت

جنسیتِ دخترکِ مهدکودک

راستی آن وقت‌ها

چه بزرگ بود، کوچکیِ یک کودک!

و چقدر زود گذشت، کودکیِ آن کودک…

 

من نبردم از یاد، حجمِ تنهاییِ خود را آن روز

که نوشتم که اگر هیچ‌کس نیست، خدا “هست” هنوز!

 

من نبردم از یاد

اما

من نیز یک انسانم

اسیرِ دستِ باد

ایستاده‌ام

اما

“ایستاده” مرده‌ام

ریشه‌ها در خاک

 

من خودم هیچم

حقیرم، پست

و تنهایی

دوخته بال‌هایم را به سقفی

که کوتاه‌تر از قامتم است

 

من نه به زیباییِ واژه‌هایم هستم

نه به آن اندازه قشنگ

من خودم،

طعنه‌ی تلخِ پرنده در قفس

اما می‌نویسم باز، از مهربانی

تا مهربانی هست، تا خدا هست،

تا هستم،

هر وحله، هر نفس

 

با تمامِ سهمم از حجمِ رؤیا

با تمامِ احساسم به پاکیِ خدا

با هر چه اشک که می‌ریزد از این چشم‌ها

گره می‌زنم واژه‌ها را با نگاه

می‌زنم رنگی از مهربانی و کودک و خدا

می‌فروشم به شما

 

بغض‌ای شکسته در گلو، که اشک شد

اشک‌هایم واژه

واژه‌هایم خودِ اشک، تلخِ تلخ، از صمیمِ قلب

واٰژه واژه، جمله‌هایم خودِ درد

دردِ یک مرد

عمقِ تنهاییِ من اما

بیشتر از این حرف هاست…

 

لابه‌لای واژه‌هایی سرد

تو اگر خدا را دیدی

بگو که یک نفر، یک مرد، آنسویِ درد، روبرو دیوار، پشتِ سر حسرت

یک نفر تنهاست

یک مرد، زیر آوارِ درد،

با غم‌ها، همیشه تنها :

تو به یادش باش اما



تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۹/۲۲ - ۱۶:۱۵
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
مهدی راد(tatle )
۹۱/۰۹/۲۲ - 16:17
خیلی زیبا
javad Tanha(javadlat )
۹۱/۰۹/۲۲ - 17:24
ممنون عالی بود
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (3)