چه قدر این روز ها بی تاب شده ام
دلتنگ...و بی قرار برایه همه ی آنچه تا کنون نداشته ام..........خنده دار است؟
بی قراری ام را می گویم برایه لمس نکرده هایم........بی قراره هر آن چیزی که لذت داشتنش را درک نکرده ام
خدایا!..............خدایا!............
ببین چه صبورانه نشسته ام به پای وعده مان
همه چیز برایم بوی تلنگر می دهد...........خدایا پیمان عاشقانه مان را می پرستم.....اما خسته ام
نگاه کن ........من یعقوبت نیستم...........مرا بنده تر ببین......و کمی ضعیف تر
چه قدر سخت است گلایه ی در گلو را خفه کردن.......سکوت...............سکوت..............وسکوت
جایی که حقی برای اعتراض نیست.
خدایا دوستت دارم.......................................................دوستت دارم عاشقانه.
زندگی درک کردنه فاصله هاست،فاصله ها را به جان میخرم وقتی رضای تو اینگونه است.
چه قدر سخت است پرسش ها را فرو خوردن...چراکه میدانی او حکیم ترین است.
قدری اعتماد ...........آرامشی به جانت می افکندکه سهل می شود،تمام سکوت ها ، بغض ها و نفهمیدن هایت. |