عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان
جهان را با همه زیبایی و زشتی به روی یکدگر ویرانه می کردم
عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم که می دیدم یکی عریان و لرزان،دیگری پوشیده از صد جامه رنگین
زمین و آسمان را واژگون مستانه می کردم
عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم که در همسایه صدها گرسنه،چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم
نخستین نعره مستانه را خاموش آن دم بر لب پیمانه می کردم
عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم برای خاطر تنها یکی مجنون صحراگرد بی سامان
هزاران لیلی ناز آفرین را کوه به کوه آواره و دیوانه می کردم
چرا من جای او باشم؟همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و تاب تماشای تمام زشتکاریهای این مخلوق را دارد
وگر نه من جای او چو بودم،یک نفس کی عادلانه سازشی با جاهل فرزانه می کردم
عجب صبری خدا دارد!!!!!!!!