بی سرزمین تر از باد*لب تشنه مثل خورشید...
رفاقت و دوستی را از دریا آموخته ام...
هر جور که میخواهی دریا را توصیف کن...به اندازه وسعت قلبت....
پس اگر می آیی به سوی من بگذار تا از باهم بودن لذت ببریم و آرامش را در لحظه هایمان طنین انداز کنیم...وهرگز سعی نکن که طوفان راه بیاندازی...!چون در آخر تنها کسی که غرق میشود کسی جز خودت نیست....!
.
.
.
هرگز سعی نکن دله کسی را بوسیله دروغ تصاحب کنی....چون در آخر هم اورا از دست میدهی و هم دله خودت را میبازی...!وجز خرابه ای دلگیر و متلاشی چیزی از خود باقی نمیگذاری....
.
.
.
بگذریم هرچی باشه نوشته درباره من!!!
عاشق ترانه های داریوش...آرامش.... وفا...معرفت...و فوق العاده شوخ طبع!!.
عاشقه بحث های روانشناسیم هستم...
.
.
.در آخر:
نه دود از کومه ای برخواست در ده...نه چوپانی به صحرا دم به نی داشت...نه گل رویید نه زنبور...نه مرغ کدخدا بانگ برداشت....
راستی یه خواهش...!!
اگه مطالبمو میخونی حتما نظر بده...حتی اگه بد باشه!مرسی عزیز....