شازده کوچولو پرسید:
پس آدمها کجا هستند؟
در صحرا آدم احساس تنهایی میکند!
مار گفت:
با آدمها هم احساس تنهایی میکنی...!
ای انسان خودت به یاری خودت برخیز
به جان خودت بیفت !
خودت خودت را بساز!
وگرنه « دیگران » به تــــــو « شکل » میدهند.!
گاهی وقتا امیدواری سخته ، مشکله ...
گاهی وقتا امیدواری سخته ، مشکله ...
تو میتونی زیر بار مشکلات کمر خم کنی ...
میتونی نشون بدی به خودت و به خدات که چقدر محکمی !
میتونی کمر خم کنی و همینی که هستی باشی
میتونی محکم باشی و منتظر جواب خدات ،
منتظر یه اتفاق خوب باشی...داره نگات میکنه.
انتظار بی معرفتی رو از خدا نداشته باش رفیق...
و خدایی که تنهاست ،ولی هرگز تنهایت نمی گذارد . . .
این سیگاری که می کشم . . .
همان فریاد هاییاست که نمی توانم بزنم . . .
همان حرف هایی که یارای گفتن به کسی ندارم . . .
همان دلتنگی هایی که روز به روز پیرم میکند . . .
همان خاطراتیست که نه تکرار می شوند و نه فراموش . . .
همان تنهایی هایی که کسی پرش نمی کند . . .
....همان درد هایی که درمان ندارند
این سیگار را دوست می دارم . . .
رگبار گرسنگی
پدرم دستش نرسید
سقف را بپوشاند
رگبار گرسنگی
ریشه ستون خانه مان را سوزاند
و ما
آواره فصل های فقر شدیم!
عاشق زیاد پیدا میشه ...
تو شهری که فاحشه خونه نباشه
عاشق زیاد پیدا میشه !!!
رسیدن آداب دارد...
رسیدن آداب دارد.
وقتی رسیدی باید بمانی
باید بسازی
باید مدام یادت باشد که چه قدر زجر کشیدی تا رسیدی
که آرزویت بوده برسی …
وقتی رسیدی باید حواست باشد
تمام نشوی!