فراموش کردم
رتبه ویژه: 5
رتبه کلی: 163


درباره من
عشق آبی (inter )    

ایـــــن گــــل صــــاحــــب دارد . . .

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۸/۰۷ ساعت 00:59 بازدید کل: 631 بازدید امروز: 181
 

ایـــن گـل صــاحب دارد . . . !

2

یکــــــ گُـل را تصـــــور کن

گُلــی کـه با تمـــام ِ وجــــود می خواهــی اش

دلت ضـعـف می رود بـرای شَهـدَش کـه کـامَت را شیـریـن کنـد

عطـــرش کـه مستـت کنـد…

5

و زیبــــایی اش که صفــابخـش حیـــاتـت باشـد

بنـد بنـدِ وجـــــودت می خـواهـد بچینـی اش

ولـی

از تـرس اینـکه مبــادا پـژمـرده اش کنی

با حســـــرَت از دور فـقـط تمــــاشـــایش می کنی

چـون اگـر حتـی یکــــــ گلبــــرگ از گلبــــرگهایش کـــم شود

هـرگـز خــودت را نخـواهـی بخشـیـد 

از ســـوی ِ دیگــــر

فکـر دست هایِ غریبـــــه کـه هـر آن ممکن است

گلت را بچینند دیـوانـه ات می کند

8 

جـز خـودت و خـدا کسـی نمی داند که

 جـــانت به جـــان ِ آن گُل بستــه است

و تـو داری با ایـن تــرس روزهـا را به سختـی شَب می کنی

و آرزو داری ای کـــاش می شد

تابلـــویی بود کنـار گـلت که رویش نوشتـه بود

این گـل صــآحب دارد . . . !

6

اصـــلا به خـــودت نـــرفته است

مرا با خیالت تنها نگذار

اصلا به خودت نرفته است

مهربان نیست

آزارم میدهد

من دلم تو را میخواهد نه یادت را

یـــک دقیقه سکـــوت

یک دقیقه سکوت

بخاطر تمام ارزوهایی که در حد یک فکر ماندند

بخاطر شب هایی که با اندوه سپری کردیم

بخاطر قلبی که زیر پای کسانی که

دوستشان داشتیم له شد
 
بخاطر چشمانی که همیشه بارانی ماند


یک دقیقه سکوت

به احترام کسانی که شادی خود را

با ناراحت کردنمان به دست اوردند

بخاطر صداقت که این روزها وجودش فراموش شده است

بخاطر محبت که بیشتر از همه مورد خیانت واقع گردید


یک دقیق سکوت
 
بخاطر حرف هایی که هیچ وقت گفته نشد

برای احساسی که همیشه نادیده گرفته شد
 

خـــــودم شــبیـه کــس دیــگه ای نــکــردم

 

آدمـــ حـسابـی نیستـمـ ... 

اشــتبـاه زیــآد دآرم... 

کـــامل همــ نیســتمـ... 

حـتــی معمولـی همـ نیستمـ... 

بعـضـی وقــتآ دیوونـه امــ

شــآیـد همیـشــه 

ولــی حداقـل خــودمــم 

خــودمــو شــبیـه کــس دیــگه ای نــکــردمـ

مســـافــــر

وِنیـــــــز را

سفـــــــــر مـــــارکـــــوپـــولـــــو

زیــــــر اشــــــک بــــــُرد

نـــــــــــــــرو...

ایـــن شهــــر

طـــــــاقــــــت ســـــیل نـــــــــدارد

خـــدایـا چـه می شد اگـَر دوبـاره بیــاید 

انگـ ـار احـمـَق تـر از مـ ـَن ؛ در این دُنیـای بی رَحم وجود نـَدارد ...

هر بـار که تو را می بینــم ، چیزی در دَرونـَم فرو می ریزَد 

چیـزی شبیـه به جنین ِ سقط شـَده 

یا دانـه های باران ...

و باز فـکر می کـُنـَم :

ـ خدایـا ...

چـه می شد اگـَر دوبـاره بیــاید ...

و تو می روی و مـَن ...

دوبـاره 

می نشیـنم به انتظار روزی که تو بیـایی ...

انگار یادم رفـته که احساساتـَم را سـِقط کـَردی

و اشکـ هایـَم را روانــه ... 
 

یــک آسمــان آغـــوش را می‌‌خواهم چکـــار

"بیا "

تا خیالم "تخت" شود..!

خودمانیم...

روی زمین که قرار نیست بخوابی

مـــَــن...

یک آسمان آغوش را می‌‌خواهم چکار؟!! 

دو استــکــآن چــای مــی ریزم

هنوز

دو استــکــآن چــای می ریزم

یکی دآغ ،برای خودم

یکی سرد

که سهم گلدان پشت پنجره می شود

(روزبه سوهانی)

این مطلب توسط موسی اصلانی بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۲/۰۸/۰۷ - ۱۲:۴۱
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
2
3
4
1 2 3 4


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
کاربران آنلاین (2)