فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 6640


درباره من
سلحشور-آرش (jaha )    

لبخند پیر مرد و سراشیبی تند کوچه

درج شده در تاریخ ۹۱/۱۲/۰۶ ساعت 13:15 بازدید کل: 200 بازدید امروز: 135
 

 

 
پیرمردی با لبخند باز کناردیوار کوچه نشسته بود انگار من نیامده به من لبخند زده بود. کوچه ما سرازیری تندی دارد و پیرمردی هر روز در ابتدای کوچه، در انتهای سرازیری می نشیند.
با خود می گویم امروز از او می پرسم به چه می خندی؟! باز تند ازکوچه پایین آمدم اما انگار او رفته بود انگار سراشیبی را تمام کرده بود و باز انگاری لبخندی برای من جا گذاشته بود.
*** کوچه ما هنوز سراشیبی تندی دارد اما من دیگر نمی توانم تند پایین بیایم، گاهی که نفسم می گیرد می نشینم و به بچه های که تند و تند پایین می آیند می خندم. دیروز پسربچه ای از من پرسید بابابزرگ چرا می خندی؟!
با تشکر آرش
تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۱۲/۰۶ - ۱۳:۱۵
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)