فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 6640


درباره من
سلحشور-آرش (jaha )    

ایرانی

درج شده در تاریخ ۹۱/۱۲/۰۶ ساعت 10:06 بازدید کل: 166 بازدید امروز: 117
 

در شهری در آمریکا، آرایشگری زندگی می کرد که سالها بچه

دار نمی شد. او نذر کرد که اگر بچه دار شود، تا یک ماه سر

همه مشتریان را به رایگان اصلاح کند. بالاخره خدا خواست و او

بچه دار شد!

روز اول یک شیرینی فروش وارد مغازه شد. پس از پایان کار،

هنگامی که قناد خواست پول بدهد، آرایشگر ماجرا را به او

گفت. فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه اش را باز کند،

یک جعبه بزرگ شیرینی و یک کارت تبریک و تشکر از طرف قناد

دم در بود.

روز دوم یک گل فروش به او مراجعه کرد و هنگامی که خواست

حساب کند، آرایشگر ماجرا را به او گفت. فردای آن روز وقتی

آرایشگر خواست مغازه اش را باز کند، یک دسته گل بزرگ و یک

کارت تبریک و تشکر از طرف گل فروش دم در بود.

روز سوم یک مهندس ایرانی به او مراجعه کرد. در پایان آرایشگر

ماجرا را به او گفت و از گرفتن پول امتناع کرد.

حدس بزنید فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه اش را

باز کند، با چه نظره ای روبرو شد؟

فکرکنید. شما هم یک ایرانی هستید. . . . چهل تا ایرانی، همه سوار بر آخرین مدل ماشین، دم در

سلمانی صف کشیده بودند و غر می زدند که پس این مردک

چرا مغازه اش را باز نمی کنه.نیشخند

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۱۲/۰۶ - ۱۰:۰۶
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:



لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)