فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 33561


درباره من
جلال رستمی (jalal1375 )    

جملات عاشقانه

درج شده در تاریخ ۹۲/۱۱/۰۷ ساعت 09:38 بازدید کل: 101 بازدید امروز: 101
 
چند وقته تنهام، غرقم تو دنیا

نبودت سخته عشق تو میخوام

تو مثه آتیشی ، گرم و زمستونی

تو منو میسازی ، تو اوج ویرونی



این زمستون ، بی تو بد جوری تنهام

بازم بتاب خورشید دنیام

این زمستون بی تو یخ زدن اشکام

بیا و برگرد گرماتو میخوام

بازم بتاب



نیستی و تنهام ، تاریک دنیام

با خاطراتت میگذره روزا

از وقتی تو رفتی ازم یه سایه مونده

سرمای زمستون ، دنیامو سوزونده

یادش بخیر اون روزا ، احساست با من بود

یادش بخیر اون روزا ، اما گذشته زود

یه بار دیگه بزار دستاتو بگیرم

تنهام نزار ، نزار تو سرما بمیرم












به خودت می آیی،

یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند،

نه دستی که شانه هایت را بگیرد،

نه صدای که قشنگ تر از باد باشد

تنهایی یعنی این...






ساده هستم

ساده می بینم

ساده می پندارم زندگی را

نمیدانستم جرم می دانند سادگی را

سادگی جرم است و من مجرم ترین مجرم شهرم

ساده می مانم

ساده میمیرم

اما

ترک نمی گویم پاکی این سادگی را






آروم بکش کنار...

غم انگیز است اگر تو را نخواهد..!

مسخره است اگر نفهمی...!!!

احمقانه است اگر اصرار کنی..!!!!!!




























آدم ها لالت می کنند...

بعد هی می پرسند...

چرا حرف نمی زنی؟؟!

این خنده دارترین نمایشنامه ی دنیاست...!







چه حس قشنگیه وقتی میشی محرم دل یکی





یکی که بهش اعتماد داری





بهت اعتماد داره





از دلتنگی هاش برات میگه !





از دلتنگی هات براش میگی !





آروم میشه





آروم میشی





حسی که هیچ وقت به تنفر تبدیل نمیشه ...











باید باشد بهانه هایی که نبودشان نابودت کنند...



مثل :خنده های کسی,نگاه خاصی,صدایی.چشمهایی, تکه کلامهایی....



اصلا ادم باید برای خودش نیمکت دو نفره ای داشته باشد ...




تاعصر به عصربه ان سربزند....




شب که شدبایدشب بخیرهایی را بشنود....



باید باشند کوچه ها وخیابان و پیاده رو های که از قدمهایت خسته شده اند.....



فنجان های قهوه ای که فالشان عشق باشد....



میزی در کافی شاپ باید شاهد خاطرات ادم باشد...



باید باشند ریتم ها وموسیقی هایی که دگرگونت کنند...



حتی بوی عطری خاص درزندگیت حس شود...



دست خطی که دلت را بلرزاند....



عکس که اشکت را دراورد......



باید باشد....




باید باشد.....






دوباره نم نم بارون، صدای شرشر ناودون
دل بازم بیقراره

دوباره رنگ چشاتو، خیال عاشقی باتو
این دل آروم نداره نداره نداره

شبامو و خواب نوازش، دوباره هق هق و بالش
گریه یعنی ستایش

ستایش تو و چشمات، دلم هنوز تو رو میخواد
دل باز پر زده واسه عطر نفس هات

اتاقم عطر تو داره، دلم گرفته دوباره
کار من انتظاره

یه عکس و درد دلامو، میریزه اشک چشامو
غم تمومی نداره نداره نداره

صدای باد و کوچه، داره تو خونه میپیچه
قلبم اروم نمیشه

بغل گرفتمت انگار، دوباره خواب و تکرار
باز نبودی من تکیه دادم به دیوار

ستایش یعنی دیوونگی هام، شبیه حس خوب تو دل ما
نگاه کن تو چشای بی قرارم

چقدر این لحظه ها رو دوست دارم
تصور میکنم پیشم نشستی

چقدر خوبه چقدر خووبه که هستی
ستایش یعنی این حسی که دارم
نمیتونم تو رو تنها بزارم














عشــــــــــــــــــــــــــق،خودش خواهد امد..نمیتوان آن فرار کرد.




عشــــــــــق خودش اهسته اهسته می اید...




در گوشه قلب مهربانت ارام و بی صدا مینشیند..




و تــــــــــــو متوجه اش نخواهی بود...




و بعد ذره ذره قلبت را پر میکند..




کم کم مثل ساقه «مهرگیاه» در تمام جانت می پیچد ...




و ریشه می دواند،




به طوری که بی ان نمیتوانی نفــــــــــــــــــــــــــــــس بکشی.










مغرورانه اشک ریختیم چه مغرورانه سکوت کردیم

چه مغرورانه التماس کردیم چه مغرورانه از هم گریختیم

غرور هدیه شیطان بود و عشق هدیه خداوند

هدیه شیطان را به هم تقدیم کردیم

هدیه خداوند را از هم پنهان کردیم





تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۱۱/۰۷ - ۰۹:۴۳
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)