آخرین نگاهت را وقتی غریبانه می رفتی قاب نگاه بارانی ام کردم
و جاده , این تنها همسفر ظلماتی تو را تا ابد نفرین کردم و
عشق را آه کشیدم .
بعد از تو گریه , این همدم بی منت هنوز با من بی وقفه همدردی می کند .
بعد از آخرین نگاهت خاطراتمان هر روز از مقابل چشمانم عبور می کند .
باور کن هنوز به یاد آخرین نگاهت , تنهایی ام را گریه می کنم
يک روز بارانی
دل بی قرار ارزوهاست
ارزوها اما دورند انگار
گاه حتی برای ديدن انها
ناز ابرها را بايد کشيد
ای ابرها من اشنايم
اشنای ديرين،چشم انتظار سالها
کاش می شد باران می باريد
ابرها را می شست
ارزوها را می شد ديد
من به شوق ديدار ارزوهايم
هميشه چشم به سوی آسمان دوخته ام
آيا بارانی خواهد باريد؟
خداحافظ برو عشقم برو که وقت پروازه
برو که ديدن اشکات منو به گريه ميندازه
نگاه کن آخر راهم نگاه کن آخر جادست
نميشه بعد تو بوسيد نميشه بعد تو دل بست
منو تنها بذار اينجا تو اين روزاي بي لبخند
که بايد بي تو پرپرشه که بايد از نگات دل کند
حلالم کن اگه ميري اگه دوري اگه دورم
اگه با گريه ميخندم حلالم کن که مجبورم
نگو عادت کنم بي تو که ميدوني نميتونم
که ميدوني نفسهامو به ديدار تو مديونم
فداي عطر آغوشت برو که وقت پروازه
برو که بدرقه داره منو به گريه ميندازه
برو عشقم خداحافظ برو تو گريه حلالم کن
خداحافظ برو اما حلالم کن حلالم كن
پايان قصه ي من ...
به کلاغ ها بگویید:قصه من همین جا "تمام" شد..
یکی بود و نبود مرا با خودبرد....!!!
چه سخت است، تشیع پیکر عشق
بر روی شانه های فراموشی؛
و دل سپردن به قبرستان جدایی،
وقتی می دانی پنج شنبه ای نیست؛
تا رهگذری،بر بی کسی ات فاتحه ای بخواند ...
تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۲/۱۴ - ۰۲:۳۹
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید.
ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.