فراموش کردم
رتبه کلی: 134


درباره من
وقتی نمیدونی تو دلت چی میگذره !

وقتی نمیدونی از این دنیای لعنتی چی میخوای!

وقتی قبل از اینکه چیزی رو بخوای اون چیز نابود میشه !

وقتی همه باهات قهرند!

وقتی نفــــــــــــــــــرین شده ای !

چه دلیلی داره که ارزویی داشته باشی؟ چه دلیلی داره چیزی رو دوست داشته باشی ؟ چه دلیلی داره به زندگی ادامه بدی؟
اسدی-- (kadeer )    
   
عنوان: دفتر دختر فقیر
دفتر دختر فقیر
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ: بازدید کل: 134 بازدید امروز: 115

این تصویر توسط موسی اصلانی بررسی شده است.
توضیحات:
معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا

دخترک خودش را جمع و جور کرد، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانم؟
معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد، به چشمهای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد: (چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ ها؟
فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی بی انظباطش باهاش صحبت کنم )
دخترک چانه لرزانش را جمع کرد بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :
خانوم مادرم مریضه اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد اونوقت میشه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه اونوقت
اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم
اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم
معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا
و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد  
درج شده در تاریخ ۹۲/۱۰/۰۲ ساعت 16:57
برچسب ها:
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
تبلیغات

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
کاربران آنلاین (0)