خدمت شیخ بودم، مریدی عرض کرد: یا شیخ، پدر و مادرم به فدای شما، مسئلة!
شیخ اذن جسارت داد.
مرید عرض کرد: سیدی، پارادوکس به چه معناست؟
شیخ آهی از بن جگر کشید، چونانکه محاسن مبارک کز خورد! سپس فرمود: مثالی می آورم.
ما مریدان فدایی سراپا گوش شدیم.
شیخ بفرمود: هنگام خیزش مردمی این سرزمین بر علیه طاغوت، پیش قراولان انقلاب قولهایی به عوام الناس دادند، آیا به یاد دارید؟
جملگی مریدان سکوت کردند، عرض کردم: سیدنا، قول بسیار دادند، کدام را می فرمایید؟
شیخ همچنان که محاسن کز خورده خویش را به آرامی نوازش می کردند، گفتار خویش را چنین ادامه دادند: قول دادند مردم در گفتار و کردار آزاد باشند و بابت اینها بهایی نپردازند.
قول دادند برق رایگان باشد.
قول دادند آب رایگان باشد.
قول دادند تلفن رایگان باشد.
قول دادند سوخت رایگان باشد.
قول دادند اتوبوس رایگان باشد.
قول دادند همه اینها و ناگفته های بسیار رایگان باشند.
اما به جای رایگان کردن این همه، همه را رایگان کردند!
اینست پارادوکس که انتظار داری همه چیز را رایگان کنند، اما خودت را و همه کس را رایگان می کنند.
جملگی مریدان یک دست بر دنبلان خود گذاشته و اینبار با یک دست جامه گسستند و گریستند از عظمت گفتار شیخ...