چقدر خواب ببینم که مال من شده ای ؟
و شاه بیت غزل های لال من شده ای ؟
چقدر خواب ببینم که بعد آن همه بغض
جواب حسرت این چند سال من شده ای ؟
چقدر حافظ یلدانشین ورق بخورد ؟
تو ناسروده ترین بیت فال من شده ای
چقدر لکنت شب گریه را مجاب کنم ؟
خدا نکرده مگر بی خیال من شده ای ؟
هنوز نذر شب جمعه های من این است
که اتفاق بیفتد حلال من شده ای
که اتفاق بیفتد کنار تو هستم
برای وسعت پرواز بال من شده ای
میان بغض و تبسم میان وحشت و عشق
تو شاعرانه ترین احتمال من شده ای
مرا به دوزخ بیداریم نیازی نیست
چقدر خواب قشنگیست مال من شده ای
امشب دلم گرفته و در انحصار توست
پرواز آخرین غزلم در مدار توست
من دارم از تمام جهان دست می كشم
اما دلم هنوز كمی بی قرار توست
آبادی همیشه ازان كلاغ ها
گاهی به فكر دیدن فصل بهار توست
مثل هوای درهم یك اتفاق بد
یك تك درخت خسته كه بی برگ و بار توست
محتاج لطف یك تبر مست می شود
تا بشكند هرآنچه كه بی اعتبار توست
دریاد داشته باش كسی تا ابد هنوز
تنها امیده زندگی اش انتظار توست
بادست و پای بسته در آن گوشه های شهر ...
دلتنگ خواب دیدن باغ انار توست
می خواستم كه با تو دمی. . . آه بگذریم
آرام چشم های كسی در كنار توست
تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۰/۰۸/۲۵ - ۰۱:۲۵
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید.
ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.