نقل شده است که:ابوالقاسم حسین بن محمدکه به ابن رقامشهوراست٬نقل نموده است که: درمسجدالحرام ومقام ابراهیم(ع)راهبی رادیدم که جمعی کثیربه دورش حلقه زده بودندوسبب اسلام آوردن خودرابیان می کردوچنین می گفت که:من در صومعه ی خودنشسته بودم. روزی دیدم که مرغی بزرگ ازهواپایین آمدوبرسرسنگی که درکناردریابودنشست وربع جسدآدمی راقی کرد(بالاآورد)وسپس پروازنمودوبعدازلحظاتی بازهم آمدوربع دیگری راقی کردوهمچنین کردتااینکه تمامی جسدشخص نامعلوم راقی نمودوپروازکرد. سپس اعضاءقی شده به یکدیگرنزدیک شده وبه هم چسبیدندوشخصی کریه المنظر(زشت ووحشتناک)تشکیل شدوبرخاست وبه هرطرف نگاه می کرد!من درتعجب فرورفته بودم که به یکباره دیدم که بازهمان مرغ ازهوابه زیرآمدویک ربع بدن آن شخص راازبدنش جدانموده وفروبردوسپس به پروازدرآمدورفت وپس ازلحضاتی آمدوربع دیگری رابردوبه همان طریق می آمدتا اینکه تمامی اعضای اورافروبرده وازنظرم غایب شد. ومن متفکربودم وحسرت می خوردم که چراازآنشخص نپرسیدم که توکیستی واین چه حالتی است؟امادرروزی دیگربازهمان ماجرادرهمان وقت روی دادوچون دیدم که او زنده شدوایستاد٬نزداورفتم وپرسیدم:توکیستی؟اماجواب نداد.گفتم:به حق آنکه توراخلق کرده است٬بگوکه توچه کسی هستی ونامت چیست وچه کرده ای که چنین درعذابی؟ گفت:من ابن ملجم مرادی هستم٬کشنده ی حضرت علی بن ابی طالب(ع) ازآن روز خدای تعالی این مرغ رابرمن موکل کرده است که هرروزبه جزای آن عمل٬مرابه این نحوی که دیدی می کشدوزنده می کند.دراین حال بودیم که مرغ سررسیدوبه همان صورت قبل٬ربعی ازبدنش راکندوپروازنمودوماجرایش هم چنان تکرارمیشد.من درمورداحوال علی بن ابی طالب(ع)تحقیق وجستجونمودم.گفتنداوپسرعموی رسول خدا(ص)ووصی اوبودومن به این سبب اسلام رو آوردم