فراموش کردم
رتبه کلی: 2262


درباره من
کامیار هستم
.........
22 سالمه
.......
ساکن تهران
.........
دانشجوی گرافیک
کامیار mje. (kamyar021 )    

صاحب عشق

درج شده در تاریخ ۹۳/۰۲/۰۴ ساعت 20:38 بازدید کل: 113 بازدید امروز: 113
 

روزی شیوانا پیر معرفت یکی از شاگردانش را دید که زانوی غم بغل گرفته و گوشه‌ای غمگین نشسته است. شیوانا نزد

او رفت و جویای حالش شد، شاگرد لب به سخن گشود و از بی‌وفایی یار صحبت کرد و اینکه دختر مورد علاقه‌اش به او

جواب منفی داده و پیشنهاد ازدواج با دیگری را پذیرفته است.

شاگرد گفت که سال‌های متمادی عشق دختر را در قلب خود حفظ کرده بود و با رفتن دختر به خانه مرد دیگر او

احساس می‌کند باید برای همیشه با عشقش خداحافظی کند.

 

شیوانا با تبسم گفت: اما عشق تو به دخترک چه ربطی به دخترک دارد؟

شاگرد با حیرت گفت: ولی اگر او نبود این عشق و شور و هیجان هم در وجود من نبود.

شیوانا با لبخند گفت: چه کسی چنین گفته است؟ تو اهل دل و عشق ورزیدن هستی و به همین دلیل آتش عشق و

شوریدگی دل تو را هدف قرار داده است، این ربطی به دخترک ندارد! هر کس دیگری هم جای دختر بود، تو این آتش

عشق را به سمت او می‌فرستادی. بگذار دختر برود! این عشق را به سوی دختر دیگری بفرست؛ مهم این است که

شعله این عشق را در دلت خاموش نکنی معشوق فرقی نمی کند چه کسی باشد! دختر اگر رفت با رفتنش پیغام

دادکه لیاقت این آتش ارزشمند را ندارد چه بهتر! بگذار او برود تا صاحب واقعی این شور و هیجان فرصت جلوه گری و

ظهور پیدا کند....!

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۳/۰۲/۰۴ - ۲۰:۳۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)