که دلتنگ اذان حرم کرب و بلایم...شبی ساکت و دلگیر خودم بودم و قلبی که ز غم بسته به زنجیر و نزدیک اذان بود که پیچیده در آفاق همه نغمه تکبیر نوشته اند که هنگام اذان دست به دامان خدا باش و مشغول دعا باش که آن لحظه بود لحظه شیرین اجابت و باز است به درگاه الهی در رحمت شدم گرم عبادت دو چشمم پر از اشک شد و روی لبانم همه سوگند که یا رب تو رهایم کن از این بند و گفتم به خدا بین دعایم که دلتنگ اذان حرم کرب و بلایم همانجا که دل از سوز فراقش شده بی تاب همانجا که زده دست به دامان زمین خوشه مهتاب همان وادی سوز و عطش و درد همان وادی شرمندگی آب همان وادی پاک حرم حضرت ارباب همانجا که قدم رنجه نموده است گل یاس طوافش کند از عشق و از احساس به لبهاش بود ذکر اباالفضل و دریای دو چشمش پر الماس همان کعبه کوچک -کف العباس همان خاک که هم بدر و خندق و احزاب و حنین است همانجا که زمین معرکه عشق حسین است خیابان بهشتی که معروف به بین الحرمین است و گفتم به خدا بین دعایم که دلتنگ اذان حرم کرب و بلایم ... |