امام باقر می فرمایند : در یکی از روزها، عمر و ابوبکر و زبیربن عوام و عبدالرحمن بن عوف در منزل رسول اکرم جمع شدند. رسول اکرم در جمع آنها نشست در حالیکه نعلین حضرت پاره شده بود به علی داد تا اصلاحش نماید.
در این حالت فرمودند : گروهی از ما در طرف راست عرش خدا بر منبرهائی از نور چهره شان چشم بینندگان را خیره میکند.
ابوبکر و زبیر و عبدالرحمن سئوال کردند : این ها چه کسانی هستند؟
رسول اکرم سکوت کردند.
سپس علی "ع" فرمودند : یا رسول الله این ها چه کسانی هستند؟
فرمودند: آنها کسانی می باشند که بواسطه" روح الله "دوست هم میگردند و متحد می شوند بدون اینکه اغراض مادی یا خویشاوندی داشته باشند و آنها شیعیان تو هستند و تو یا علی امام آنهائی .
( بحارالنوار،ج۶۸،ص۱۳۹،باب۱۸،ح۸۰؛نقل از نشانه های شگفتی آخر زمان ص۶۴-۶۵).
حضرت حجة الاسلام و المسلمین دشتی فرمودند : پس از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از اساتید مانقل میکرد که شهید آیت الله صدوقی در ملاقاتی به خدمت امام خمینی گفتند :
آقا این روح الله که درحدیث (تحابوا بروح الله) وجود دارد شما هستید ؟
زیرا امروز تمام اقشار مردم بواسطه رهبری و دوستی شما متحد شدند و امام با
لبخندی گذشت. (کتاب آینده وآینده سازان ص۷۰)
آیة الله حاج شیخ عباس قوچانی وصی رسمی مرحوم " آیة الله آسید علی قاضی " در امر طریقت و اخلاق و سلوک الی الله بودند ، میفرمودند :
در نجف اشرف با مرحوم قاضی جلساتی داشتیم و غالبا افراد با هماهنگی وارد جلسه میشدند و همدیگر را هم میشناختیم . در یک جلسه ناگهان دیدم که سید جوانی واردشدند ، مرحوم قاضی بحث را قطع کردند و احترام زیادی به این سید جوان نمودند و به ایشان فرمودند :
" آقا سید روح الله " ! در مقابل سلطان جور و دولت ظالم باید ایستادباید مقاومت کرد ، باید با جهل مبارزه کرد . این در حالی بود که زمزمه ای از انقلاب امام نبود ! مرحوم آیة الله قوچانی فرموده بودند که ما خیلی آنروز تعجب کردیم ولی بعد از سالهای زیاد ، پس از انقلاب ، فهمیدیم که مرحوم قاضی آنروز از چه جهت آن حرفها را زد و نسبت به امام احترام کرد. ( کرامات معنوی ص 9 )
این قضیه از فرزند آیة الله قوچانی که نماینده ولی فقیه در نیروهای مسلح است درویژه نامه سالگرد ارتحال امام روزنامه جمهوری اسلامی نقل کرده که در دسترس ما نبود لذا از کتاب " کرامات معنوی " از قول " آیة الله ناصری دولت آبادی " امام جماعت مسجدکمر زرین اصفهان نقل کردیم .
آیة الله حاج آقا نصر الله شاه آبادی فرمودند : قبل از اینکه امام به نجف تبعید شود ، در خواب دیدم جنگی در خوزستان رخ داده و سرهای در ختان خرما بریده شده است. وقتی امام به نجف مشرف شد ، خوابم را به ایشان عرض کردم، ایشان فرمودند: مطلبی رامیگویم ولی تا زنده ام به احدی نباید بگویی ؛ سپس فرمود: در آن دوران که خدمت پدرتان آیة الله شاه آبادی به سیر و سلوک مشغول بودم ایشان فرمودند:
" انقلاب خواهی کرد و پیروز میشوید و جنگی در خوزستان رخ خواهد داد که یکی از اقوام ما ( یعنی شاه آبادی ) در آن به شهادت نائل خواهد آمد. "