فراموش کردم
رتبه کلی: 2651


درباره من

شعر

درج شده در تاریخ ۹۴/۱۰/۱۲ ساعت 17:04 بازدید کل: 188 بازدید امروز: 187
 

گیرم که رد کنی دل مارا، خدا که هست
باشد،!! محل نده ، قسم مرتضی که هست

وقتی قسم به معجر زینب قبول نیست
چادرنماز حضرت خیرالنّسا که هست

یک گوشه می نشینم  و حرفی نمی زنم
بیرون مکن مرا تو از این خانه، جا که هست

از درد گریه تکیه مده سر به نیزه ات
زینب نمرده، شانه ی دارالشّفا که هست

قربانیان خواهر خود را قبول کن
گیرم که نیست اکبر تو، طفل ما که هست

گفتی که زن جهاد ندارد، برو برو
لفظ «برو» چه داشت برادر؟ «بیا» که هست

خون را بیا به دست دو قربانی ام بکش
تو خون مکش به دست، عزیزم حنا که هست

گفتی مجال خدمتشان بعد از این دهم
از سر مرا تو باز مکن، کربلا که هست

گفتی که بی تو سر نکنم، خب نمی کنم
بعد از تو راه کوفه و شام بلا که هست

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۴/۱۰/۱۲ - ۱۷:۰۴
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:



لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)