|
نام کاربری
(
![]()
آلبوم:
چرت
![]()
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
133 بازدید امروز: 132
توضیحات:
دکارتیسم نوین ! بعد از کند وکاوهای بسیار در مکتب اساتید فیلسوف بسیار دان! ممالک جنوبی رو به شمال و شمالی رو به غرب، مجازی و حقیقی ، نیمه حقیقی و ثلث مجازی، و خمس حقیقی، و مشاهده رفتارهای انسانهای بسیار متمدنی که وجودشان خود دلیل بر وجود شخص دیگری است متوجه شدم که دکارت کمی در مورد مسئله "بودن" اشتباه میکرده است. رجوع شود به جمله معروف دکارت " می اندیشم،پس هستم" برای مثال توجه کنید : یک روز در شعر یکی از دوستان شاعرم کلمات و ترکیبات آن یکی دوست شاعرم را دیدم.لبخندی زده گذشتم... چند روز پیش دوباره در شعر دوست شاعرم توصیفات و موضوعات همان دوست شاعر را این بار تابلو تر و بیشتر از قبل مشاهده کردم.در حال مشاهده بودم که شاعر دومی به من زنگ زد : میبینی فلانی شورش را به شیرینش گره زده.دزدک بی خلاقیت.... " مثال دوم : در حال بحث با یکی از نابغه های ارتباطات انسانی(برای هر کسی این تخصص تعریف نشده است ) بودم که وقتی کمی کم آوردند فرمودند : اما فلانی " که انسان فوق العاده و به قول ما ترک ها "بتر" است" مثل تو فکر نمیکند.. او جور دیگری فکر میکند.من هم فکر میکنم که او درست فکر میکند". من هم دیدم خیلی فکر در فکر شد و با اینکه هوش حساب کردن این ضرب اعداد بزرگ را داشتم با شکست نفسی تمام بی خیال شدم. حالا، میفهمیم دکارت به خود زحمت زیادی داده است و دکارتیسم نوین میشود این : من فکر میکنم که می اندیشم ! تو می اندیشی، پس من هستم ! البته مثال های از این دست که فلسفه را مثل کباب گردان سروته میکند و با یک تیپا شوتش میکند بسیار است.شما هم میتوانید تجربه هایی که باعث "بودن" شده اند را تعریف کنید.
درج شده در تاریخ ۹۳/۰۶/۰۷ ساعت 19:47
برچسب ها:
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (0)
|