فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 2277


درباره من
کوروش ای شیر ژیان پارسی ای سخن هایت دمادم راستی
ای هوای پاک شاد آشتی میهنت را درجهان آراستی
خون پاک آریایی در تنت مهروماه پارسایی در سرت
نغمه تابان مزدا بر لبت جلگه آب رهایی همرهت
ما همه چشمان به راهت دوختیم چون به گیتی پند تو اندوختیم
راه تو راه رهایی جستن است نی که در خواب سیاهی خفتن است
کوروش ای جانم فدای راه تو درتن ومغزم همه اوای تو
چون خردمندان خردمندی کنی در تن وجان همه مردی کنی
چشم گیتی را همه نیکی کنی تنگ دستان را دست گیری کنی
در مرامت مردمان را داشتی خوی خود را چون درخت افراشتی
مردمان را از خودت پنداشتی بر زمین تخم خرد را کاشتی
راستی را آرمانت داشتی دشمنان مردمان را کاستی
تا به کی باشد به ره چشمان ما تا که ره یابد به تو دستان ما
من به خواب خویش رویت را دیده ام من به خوابم روی تو بوسیده ام
در هوای کوی تو پیچیده ام باده مهر دلت نوشیده ام
کوروش ای مرد بزرگ پارسی کوروش ای جان و روان راستی
کوروش ای نام و نوای آشتی تخم نیکی را به گیتی کاشتی
خاموشی را روشنی افراشتی چون به دل مهر کیانی داشتی
زنده باد کوروش بزرگ
..................................................
«ای رهگذر:
هر که هستی و از هر کجا که بیایی می دانم سرانجام روزی بر این مکان گام خواهی نهاد.پس بدان... من کوروش هستم..من بزرگترین فرمانروایی را در جهان برای مردمانم بنیاد نهادم، بر من و اندک خاکی که تنم را پوشانده حسرت مخور، مرا بگذار و بگذر.»

کوروش بزرگ.

کسری_اعتمادی (kasra-001 )    
   
عنوان: تجزیه طلبها و قومگراهها و دشمنی با زبان پارسی
تجزیه طلبها و قومگراهها و دشمنی با زبان پارسی
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ: بازدید کل: 232 بازدید امروز: 229

این تصویر توسط موسی اصلانی بررسی شده است.
توضیحات:
چند سال پیش یکی از مجلههای پانترک درون ایران به نام «امید زنجان» ادعای ابلهانه و بیپایهای را مطرح کرد و بدون دادن سند و مدرکی نوشت که طبق اعلامیهی سازمان یونسکو «زبان فارسی لهجهی سی و سوم زبان عربی» است. این سخن آن قدر بیمعنا و بیپایه است که نیازی به توضیح ندارد و به قول معروف مرغ پخته را هم به خنده میاندازد.

کسی که اندکی درک و شعور زبانی و زبانشناسی داشته باشد و فرق زبان و لهجه را بداند میفهمد که زبان پارسی و زبان عربی دو زبان بسیار متفاوت و متمایزند. زیرا مهمترین عنصر و استخوانبندی هر زبان دستور زبان آن است و دستور زبان پارسی با صرف و نحو عربی بسیار فرق دارد. این ادعا نشان میدهد که گویندهی آن نه زبان پارسی را میفهمد و نه شناختی از زبان عربی دارد.

حتا به فرض محال هم زبان پارسی به قول اینان «لهجه»ی زبان عربی باشد. معنای «لهجهی سی و سوم» چیست؟ رتبهبندی لهجهها بر چه پایهای انجام میشود؟ آن سی و دو لهجهی دیگر زبان عربی کداماند؟ چرا برای نمونه زبان پارسی لهجهی سی و چهارم یا حتا لهجهی هفتاد و نهم نشده است؟ شاید نویسنده بیشتر از عدد سی و سه را بلد نبوده است؟ مانند برخی قبیلههای بومیان که در دستگاه شمارش خود بالاتر از سه یا هفت یا ۱۰ ندارند؟

جالب آن که از سوی دیگر در همین اعلامیه، «زبان ترکی سومین زبان باقاعدهی دنیا» معرفی شده است! باز باید پرسید رتبهبندی زبانها بر چه پایهای انجام میشود؟ معیارها و ملاکهای این رتبهبندی چیست؟ دو زبان باقاعدهی دیگر دنیا کداماند؟ زبان چهارم و پنجم باقاعده کدام است؟ منظور از زبان باقاعده چیست؟ کلاً چند زبان باقاعده در جهان وجود دارد؟

یا گروه دیگری نوشتند که
موسسهی ائی.ام.تی و آ.ام.تی که در اروپا و آمریکا واقع شده و تحت مدیریت برجستهترین زبانشناسان اداره میشود و همه ساله گزارشهای زیادی را دربارهی زبانها منتشر میکنند و کلیهی استانداردهای زبانشناسی از این ادارات که دولتی هستند، اعلام میشود چنین اعلام کردهاند:

۹۲ درصد کلمات فارسی از عربی و ترکی گرفته شده و مابقی بدون هیچ فرمولی تولید شدهاند.
در هیچ یک از زبانهای بینالمللی لغتی از زبان فارسی وجود ندارد.
جملات فارسی ۶۷ درصد ابهام تولید میکنند (یعنی یک خارجی که فارسی را یاد گرفته، به سختی میتواند در ایران صحبت کرده و یا جملات فارسی را درک کند مگر آن که مدت زیادی در همان جامعه مانده و به صورت تجربی یاد بگیرد) که این برای یک زبان ضعف نسبتا بزرگی است.

اما از سوی دیگر:
۱۰۰ درصد کلمات ترکی ریشهی اصلی دارند.
۲ درصد کلمات ترکی از ایتالیایی، فرانسوی و انگلیسی گرفته شده است.
۱۹ درصد کلمات انگلیسی از زبان ترکی گرفته شده است.
۳۹ درصد کلمات ایتالیایی، ۱۷ درصد کلمات آلمانی و ۹ درصد کلمات فرانسوی از زبان ترکی گرفته شده است.
۱۰۰ درصد کلمات انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و ترکی دارای عمق ریختشناسی هستند.
۸۳ درصد کلمات انگلیسی ریشهی اصلی دارند.
جملات ترکی ۲ درصد ابهام جملهای ایجاد میکنند (یعنی اگر یک خارجی زبان ترکی را از روی کتاب یاد بگیرد، پس از ورود به یک کشور ترک زبان مشکلی نخواهد داشت)
جملات انگلیسی نیم درصد و جملات فرانسوی تقریبا ۱ درصد ابهام تولید میکنند.

معنای این ادعاها آن است که از هر ۱۰ واژه در زبان انگلیسی دو تای آنها ترکی است و از هر ۱۰ واژه در زبان ایتالیایی چهارتای آنها ترکی است! این که کلمهای ریشهی اصلی دارد یعنی چه؟ نویسنده حتا حساب ساده هم بلد نیست. اگر ۸۳ درصد واژههای انگلیسی ریشهی اصلی دارند و ۱۹ درصد آنها از زبان ترکی گرفته شدهاند آنگاه جمع این دو میشود ۱۰۲ درصد!

این ادعاهای احمقانه و مسخره تنها نشاندهندهی عمق بیسوادی و درماندگی نویسندگان آن و شدت دشمنی هیستیریک و روانپریشانهی آنان نسبت به زبان پارسی است. این ادعاها دربارهی زبان ترکی تا آنجا پیش میرود که مینویسد:

[این موسسهها] زبان ترکی را شاهکار زبان معرفی کردهاند که برای ساخت آن از فرمولهای بسیار پیچیدهای استفاده شده است. خانم «نیکیتا هایدن» متخصص و زبانشناس مشهور آلمانی در موسسهی اروپایی «یوروتوم» گفته است: «انسان در آن زمان قادر به تولید این زبان نبوده و موجودات فضایی این زبان را خلق کرده و یا خداوند به پیامبران خود عالیترین کلام ارتباطی را داده است.»

انگار زبان مادهی شیمیایی است که برای ساختن آن از فرمولهای پیچیده استفاده شود!
تحمیلی بودن زبان پارسی در ایران

ادعای دیگر پانترکان این است که زبان پارسی در ایران از زمان رضاشاه پهلوی رسمی شده است و پیش از آن کسی زبان پارسی را نمیدانسته و از زمان رضا شاه مردم مجبور شدند که پارسی یاد بگیرند. این افراد که نیازی به سند و مدرک و تاریخ معتبر ندارند و هرگاه که سند بخواهند خودشان جعل میکنند یا اگر سندی تاریخ مخالف آنان باشند آن را تحریف میکنند این اندازه بیسوادند که نمیدانند «رسمیشدن» زبان پارسی به صورت قانونی در قانون اساسی مشروطه در زمان مظفرالدین شاه قاجار بوده است وگرنه رایج بودن زبان پارسی به عنوان زبان ملی و مشترک همهی ساکنان ایرانزمین در طول تاریخ از انبوه کتابها و رسالهها و نوشتارهای تولید شده در گوشهگوشهی ایرانزمین از میانرودان تا مرزهای هندوچین روشن و دانسته است.

این پانترکان که حافظهی خوبی هم ندارند از سوی دیگر وقتی نیاز به افتخار به ترکان باشد فرمانروایان ترک را رواجدهندگان زبان پارسی در همهی ایران میدانند!

در کنار این ادعای تحمیلیبودن زبان پارسی از زمان رضاشاه، پانترکان ادعا میکنند که زبان ترکی در سراسر ایران از گذشتههای بسیار دور رواج داشته و در آذربایجان به چند هزار سال پیش از میلاد هم میرسد! حتا برخی از باکونشینان میگویند که اوستا به زبان ترکی باستان نوشته شده است! این ادعای مضحک هم نشان میدهد که این افراد هیچ شناخت و درکی از مبحث و مقولهی زبان و زبانشناسی و تاریخ ندارند.

این پانترک مانند دیگر دوستان و شریکانش تحریف سند هم میکند:
ابن ندیم در کتاب «الفهرست» خود با اتکا به عبدالله ابن مقفع، دری را زبان درباریان و زبان اهل خراسان و مشرق و اهل بلخ دانسته است.
اینجا نیز با نقل نصف و نیمهی سخن ابن ندیم تنها به دنبال هدف خاص خود بوده است. آیا اهل خراسان ایرانی نیستند و نبودند که ایشان زبان اهل خراسان را از زبان ایران جدا میداند؟ حال آن که سخن ابن مقفع که ابنندیم نقل کرده است چنین است:
ابن مقفع گفته است: زبانهای ایران عبارتند از پهلوی، دری، فارسی، خوزی و سریانی. پهلوی منسوب است به پهله (فهله) و آن اسمی است که بر پنج شهر اطلاق شود از این قرار: اصفهان، ری، همدان، ماه نهاوند و آذربایجان. اما دری زبان شهرهای مداین است و کسانی که در دربار شاه مقیماند بدان سخن میگویند و آن منسوب به پایتخت [=دربار] است و از زبان اهل خراسان و مشرق، زبان اهل بلخ در آن غلبه دارد، و اما فارسی مورد تکلم موبدان و علما و مانند ایشان است، و آن زبان مردم فارس است. خوزی زبان مردم خوزستان است »
روشن است که از نظر زبانشناسی، زبان سریانی از خانوادهی زبانهای ایرانی نیست اما منظور ابن مقفع زبانهایی است که در ایران بدانها سخن گفته میشده است و برخی از مردم استان آشورستان یا میانرودان به زبان سریانی سخن میگفتند.

هم چنین از این سخن آشکارا برمیآید که دری و پهلوی از زمان ساسانیان در کنار هم بودهاند نه در دنبالهی هم. ابن مقفع زبان دری را زبان مردم مداین و دربار (زبان رسمی) گفته است که زبان اهل خراسان در آن غلبه دارد نه این که زبان اهل خراسان باشد. زبان دری هیچ ربطی به سلاطین ترک سلجوقی و «مرکز حکومت سلجوقیان» ندارد.

جالب آن که در این میان نامی از ترکی نیست و زبان مردم آذربایجان را فهلوی/پهلوی دانسته است و از سخن ابن مقفع روشن میشود که اگر قرار است در ایران زبانی بیگانه و مهاجر باشد این زبان ترکی است که زبانی مهاجر و بیگانه است نه زبان پارسی دری. اما نویسندهی پانترک این بخشها را حذف کرده است.

پس از این همه دروغ و یاوه و به خیال خودش کوبیدن زبان پارسی دری، در راستای برنامهی بخشهای پیشین، اکنون نوبت به تعریف و تمجید از زبان ترکی میرسد:
اگر ما میگوییم زبان ترکی امروز آذربایجان ادامهی زبان ترکی هزار سال پیش و در تداوم زبان کتاب «دده قورقود» است غیرممکن است استاد شهریار در کنار اثر معروف «حیدربابایه سلام» که به زبان ترکی امروز است به زبان هزار سال پیش ترکی، یعنی به زبان دده قورقود هم منظومهای بسراید و دیوانی به این زبان داشته باشد!

اما استاد شهریار علاوه بر زبان ترکی، به زبان فارسی که زبان جداگانه و متفاوت از ترکی است نیز شعری سروده و دیوانی تنظیم کرده است، همان طوری که سعدی شیرازی هم به دو زبان جداگانه فارسی دری (زبان مرسوم دربار) و پهلوی (زبان بومی و اصلی مردم فارس) دیوان تنظیم کرده است!

اگر زبان دری ادامهی زبان پهلوی یا فهلوی مردم شیراز و دیگر شهرهای استان فارس بوده، چرا سعدی شیرازی در قرن هفتم هجری همزمان با زبان دری، به فهلوی یا پهلوی که صدها سال هم تحت تأثیر زبان دری بوده شعر سروده است؟

زبان ترکی نیز شاخههای مختلفی دارد مانند زبان ترکی اوغوز و قبچاق و اویغور. زبان چَغَتایی (chaghatai) که امیر علیشیر نوایی (درگذشته ۹۰۰ ق. / ۱۵۰۱ م.) بدان سخن میگفت امروزه از میان رفته است. زبان ترکی رایج در آذربایجان ایران و در قفقاز و آناتولی از گروه اوغوز است اما زبان ازبکان از شاخهی اویغور است. گروه قبچاق نیز در قیرقیزستان و کازاخستان رواج دارد. بنابراین معلوم نیست منظور او از «ترکی هزار سال پیش» کدام ترکی است؟
تاریخ نگارش زبان ترکی به هزار سال نمیرسد. مطمئنم که نه تنها استاد شهریار ایرانی ترکزبان، که دیگر نویسندگان ترک ترکتبار نیز حتا اگر بخواهند نمیتوانند به زبان ترکی هزار سال پیش چیزی بسرایند چه برسد به این که دیوانی هم ترتیب دهند.

تفاوت زبان پهلوی و دری هرگز مانند تفاوت ترکی و پارسی نیست. ضمن آن که سعدی تنها یک بیت در گلستان و نزدیک ۲۰ بیت در یک قطعهی مُلمّع (چندرنگ) به پارسی و عربی و پهلوی لهجهی شیرازی دارد نه این که یک دیوان به دری و یک دیوان به پهلوی داشته باشد.

او سواد تاریخی مناسبی ندارد و نمیداند که مرزهای سیاسی امروز جدیدند و تا سدهی نوزدهم یا حتا بیستم میلادی وجود نداشتند:
دری و یا فارسی دری زبانی است متفاوت از پهلوی و متعلق به تاجیکها و افغانها که به وسیلهی سلاطین ترک وارد ایران و سایر مناطق تحت حاکمیت آنان از جمله هندوستان و پاکستان و حتی ترکیه عثمانی شده است؛ لاکن زبان ترکی و بعضی از زبانهای دیگر در مقابل آن مقاومت نشان داده و بر حیات خود ادامه دادهاند ولی زبان پهلوی پارسیان نتوانسته در مقابل آن ایستادگی کند و در داخل آن مستحیل شده و از بین رفته است که آثار آن هنوز هم در بعضی شهرها و روستاهای دور افتادهی مناطق فارسنشین باقی مانده است.

او مرزهای سیاسی امروز را به زمان سلجوقیان میبرد و میخواهد مردم تاجیکستان و افغانستان را از مردم ایران جدا کند اما ایرانیان آذربایجان را به ترکان ترکیه و قفقاز بچسباند. او نمیداند که پاکستان به عنوان موجود سیاسی کشوری است که از سال ۱۹۴۸ م./ ۱۳۲۷ خ. پدید آمده و پیش از آن بخشی از هندوستان بوده است. بنابراین «سلاطین ترک» نمیتوانستند زبان دری را به پاکستان ببرند!

نویسنده با این جمله میخواهد تکلیف زبان ترکی را هم روشن کند که زبان ترکی از قدیم در ایران بوده و در برابر گسترش زبان فارسی دری که آن هم از تاجیکستان و افغانستان و به دست سلاطین ترک وارد ایران شده! مقاومت کرد اما زبان پهلوی که زبان پارسیان بوده مقاومت نکرد و مستحیل شد! در بالا نشان دادیم که تمام این ادعا بیپایه است. ابن مقفع گفته بود که پهلوی زبان اصفهان و آذربایجان و ری و همدان و نهاوند است. زبان مردم استان فارس را فارسی میگفتند و زبان مداین و رسمی کشور را «دری».

باید پرسید چه طور زبان ترکی در دربار سلجوقیان روم و دربار عثمانیان مقاومت نکرد و مدتها زبان پارسی دری زبان دربار و اداری آنان بود؟ البته پاسخ ایشان در همین جمله آمده است: این زبان را سلاطین ترک وارد کردند! اما باید پرسید چه طور این سلاطین ترک علاقه یا غیرتی یا حساسیتی دربارهی گسترش زبان مادری خود نداشتند و زبان «تاجیکها و افغانها» را در ایران و هندوستان (و پاکستان!) و حتا ترکیهی عثمانی گسترش دادند؟! جالب آن که همفکران ایشان در زمان استالین در تاجیکستان ادعا میکردند «تاجیکان ازبکانی هستند که به خاطر رابطه با ایران و زبان پارسی زبان اصلی خودشان را فراموش کردهاند»!

اگر زبان فارسی دری ادامهی زبان پهلوی ساسانی میبود، فارسیزبانان و فارسیدانان امروز نباید زحمت زیادی در خواندن و فهمیدن معنا و مفهوم زبان پهلوی دوران ساسانی و بعد آن داشته باشند. همچنان که ترکزبانان آذربایجانی و ترکیهای در خواندن و فهمیدن زبان کتاب «دده قورقود» که مربوط به ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ سال پیش است و ترکی امروز آذربایجان و ترکیه ادامهی این زبان است با مشکل زیادی روبرو نیستند و معنی و مفهوم کتاب برای آنها کاملاً آشکار است.

ایشان به خیال خود آب را گلآلود میکند که ماهی هم بگیرد. کتاب دده قورقود کتابی است که به گفتهی ترکشناسان بزرگی چون واسیلی بارتولد روس و جفری لوییس انگلیسی در سدهی پانزدهم میلادی و در زمان حکومت آققویونلو یعنی تنها ۵۰۰ سال پیش نوشته شده است و تا سدهی نوزدهم میلادی کسی از این کتاب خبر نداشت تا این که یک خاورشناس آن را در کتابخانهای پیدا کرد و به زبانهای اروپایی ترجمه کرد. همین امروز هم مردم ترکیه و مردم آذربایجان ایرانی به ویژه به دلیل «اصلاحات زبان ترکی» در زمان آتاترک میگویند که حرفهای همدیگر را به خوبی نمیفهمند (البته کسانی که با پول رایگان ترکیه در آنجا درس خواندهاند و میخواهند آذربایجان را از ایران جدا کنند به این چیزها کار ندارند. امروزه به نعمت ماهوارههای ترکی و باکویی برخی از جوانان نسل جدید آذربایجان زبان ترکی قفقازی و استانبولی را هم میفهمند). حتا نام همین کتاب را در ایران «دده قورقود» و در ترکی استانبولی «دده کورکوت» میگویند!
اگر زبان پهلوی مادر زبان فارسی دری به حساب میآمد دیگر نیازی نبود از زبان پهلوی همطراز و برابر با زبان فارسی و موازی با آن نامی برده شود و نام این دو زبان در کنار هم بیاید!

گفتیم که این ادعا هیچ پایهای ندارد و این دو زبان در کنار هم بودند. اما اگر هم زبان پهلوی مادر زبان دری باشد این چه استدلالی است؟ اگر پهلوی را مادر دری بدانیم و دری را دختر پهلوی، باید پرسید مگر وقتی دختری به دنیا بیاید مادرش میمیرد و دختر و مادر نمیتوانند همزمان با هم زندگی کنند؟  
درج شده در تاریخ ۹۳/۰۷/۰۶ ساعت 06:02
برچسب ها:
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
تبلیغات



لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
کاربران آنلاین (1)