روز 21 آذر برای مـردم آذربایجان دارای دو مفهوم و خاطرهی متفاوتی است. 21 آذر سال 1324 روز جدا شدن آذربایجان از پیکر ایـران، و 21 آذر سال 1325 روز نجات و برگشت آذربایجان به دامن مام وطن.
موضوع جداسازی آذربایجان سابقهای طولانی دارد،
منطقهی آذربایجان به علت داشتن وسعت خاک و آبادی و شرایط اقلیمی و سوق الجیشی از قرنها قبل همیشه مورد نظر [و طمع] امپراتوری روسیهی تزاری و امپراتوری عثمانی بوده و در تعقیب هدف تصرف و توسعهی ارضی، منطقهی آذربایجان بارها مورد تهاجم و تصرف این دو همسایهی متجاوز قرار گرفته [است].
روسیهی تزاری طی چندین سال جنگ بالاخره بر طبق دو قرارداد تحمیلی (گلستان به تـاریخ دوم آبان ماه سال 1192 خورشیدی برابر بـا 24 اکتبر سال 1813 میلادی و ترکمنچای به تـاریخ اول اسفند سال 1206 خورشیدی برابر بـا 21 فوریه سال 1828 میلادی) دولت ایـران مجبور به پرداخت غرامت جنگی و دادن امتیازات نظامی و سیاسی و اقتصادی و محدودیت ایـران در تملک بحر خزر، و از دست دادن بخش بزرگی از خاک ایـران به نام اران (جمهوری آذربایجان امروز) بـا 17 منطقه (ایالات، ولایات و خانات) گردید .
امپراتوری عثمانی به لحاظ رقابت بـا روسیهی تزاری بر سر تملک آذربایجان و به طور کلی درگیری بـا روسیه و سایر کشورهای مسیحی اروپا، قبل از شروع جنگ اول جهانی در صدد توسعه نفوذ و قدرت خود برآمد، به همین منظور اقدام به ترویج دو مرام یا ایدئولوژی نمود:
الف) پان ترکیسم یا پان تورانیسم برای اتحاد کشورهای ترک و ترکزبان
ب) پان اسلامیسم برای اتحاد کشورهای مسلمان و عرب
بـا شروع جنگ اول جهانی دو امپراتوری روسیه و عثمانی که جزء طرفین جنگ بودند، بـا وجود اعلام بیطرفی ایـران، جنگ را به داخل خاک ایـران و منطقهی آذربایجان کشاندند و در طول مدت جنگ، چندین بار آذربایجان بین قوای روسیه و عثمانی دست به دست گشت و صدمات و خسارات مالی و جانی زیادی به مـردم آذربایجان وارد آمد.
در سال 1918 میلادی که ارتش عثمانی در آذربایجان بود، دولت عثمانی به جهت توسعه قدرت خود و جلب حمایت مـردم آذربایجان شروع به تبلیغ شدید و طرحریزی اجرای مرام پان ترکیسم و جدا کردن آذربایجان از ایـران و الحاق آن به خاک کشور خود کرد...و این تنها مـردم آذربایجان بودند که در مقابل نظر و هدف دولت عثمانی و اجرای طرح پانترکیسم مخالفت شدید خود را در مورد تجزیه آذربایجان نشان دادند. در آن موقع شیخ محمد خیابانی و یارانش از قبیل نوبری و امیرخیزی یک گروه سیاسی را تشکیل داده و در راه حفظ استقلال ایـران فعالیت میکردند. این گروه بـا ایراد سخنرانی و نشر روزنامه، مـردم را از مقاصد شوم ترکهای عثمانی مطلع کرده و برای مقابله بـا تجزیهی آذربایجان از ایـران، مـردم را دعوت به مبارزه میکردند. به همین جهت دولت عثمانی شیخ محمد خیابانی را دستگیر و مدت یک سال به قارص تبعید کرد. به هر حال در مقابل ایستادگی مـردم و همچنین شکست امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول، طرح پان ترکیسم و تجزیهی آذربایجان بینتیجه ماند.
بـا وجود این که بعد از جنگ اول جهانی دو امپراتوری روسیه و عثمانی از بین رفتند و دو دولت اتحاد جماهیر شوروی و جمهوری ترکیه به جای آنها بوجود آمد. ولی متاسفانه این دو دولت نیز همچنان فکر و سیاست اسلاف خود رادر مورد تصرف آذربایجان در سر داشتند.
بـا روی کارآمدن رضاشاه و ایجاد ثبات و تحکیم در ایـران، چندین سال اسم و موضوعی به نام جدا شدن آذربایجان از ایـران وجود نداشت. بدبختانه بـا شروع جنگ دوم جهانی و اشغال ایـران از طرف قوای متفقین، این بار ارتش شوروی منطقهی آذربایجان را متصرف شد و بـا تشکیل حزب توده در ایـران و تبلیغ مرام کمونیستی، در جهت تجزیهی آذربایجان اقدام به تشکیل «فرقهی دموکرات آذربایجان» کرد. در تـاریخ 21 آذر سال 1324 خورشیدی بـا خلع سلاح و تسلیم ارتش ایـران، اقدام به تشکیل حکومت خود مختار آذربایجان، در راستای الحاق آن به جمهوری آذربایجان شوروی نمود. در تشکیل این حکومت اکثریت قریب به اتفاق مـردم آذربایجان کوچکترین دخالتی نداشتند. این فقط قدرت دولت و ارتش اتحاد جماهیر شوروی بود که توانست به دست تعدادی از افراد فریب خورده و یا خود فروخته و همچنین عدهای از افراد ستون پنجم خود به نام مهاجرین قفقازی یک حکومت پوشالی و غیر مردمی و غیر ایرانی را به وجود آورد. ولی خوشبختانه و بـا مساعد شدن اوضاع سیاسی بـا حرکت نیروی نظامی ایـران به سمت آذربایجان، مـردم خطهی آذربایجان قیام کرده و بـا در دست گرفتن اسلحه در تـاریخ 21 آذر 1325 خورشیدی حکومت دموکرات آذربایجان را از پا درآوردند.
بعد از سال 1325 تـا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به لحاظ اوضاع سیاسی جهان تقریبا از موضوع تجزیهی آذربایجان خبری نبود. بـا فروپاشی دولت کمونیستی شوروی و آزاد شدن کشورهای مستعمره شده از طرف شوروی از جمله جمهوری آذربایجان، ترکیه موقعیت را برای بسط نفوذ خود در کشورهای ترک و ترکزبان آسیای میانه مخصوصا در جمهوری آذربایجان (اران سابق) مناسب دید. بـا وجود این که خود ترکیه از لحاظ اقتصادی و اجتماعی و سیاسی با هزاران گرفتاری و مشکلات دست به گریبان بود، ولی بـا صرف مبالغ زیاد و ایجاد مراکز صنعتی و اقتصادی و اعزام مستشاران مالی و نظامی، به اصطلاح جای پایی برای خود تدارک میدید و در به قدرت رسانیدن یک فرد صددرصد معتقد به مرام پان ترکیسم به نام ابوالفضل ایلچی بیگ نقش عمدهای را به عهده گرفت. ایلچی بیگ به تحریک پانتورکیستهای ترکیه ادعای یکی بودن و یکی شدن دو آذربایجان را کرد و به شدت شروع به تبلیغ نمود و عدهای را به نام آذربایجانیهای جدایی خواه و استقلال طلب در اروپا و آمریکا و کانادا به راه انداخت.
به طور قطع نقشهی تسلط بر منطقه و به دست گرفتن بازار اقتصادی، مخصوصا استیلا بر منابع عظیم نفت قبلا از طرف دول غرب طرحریزی شده بود و گرنه ترکیه به تنهایی توان چنین ادعاهایی را نداشت. غرب بـا به راه انداختن نیمچه کودتای ساختگی، ایلچی بیگ را برکنار و یک چهره بسیار موثر و بـا توانی به نام حیدر علی اوف را به جای او گماشت، حیدر علیاوف به عنوان یک کمونیست شناخته شده بـا داشتن سوابق عضویت در دفتر سیاسی حزب کمونیست (پولیت بورو) و عضویت در سازمان جاسوسی و ضد جاسوسی (کا.گ.ب) و معاونت نخست وزیر که در به زنجیر اسارت کشیدن و کشتارهای دسته جمعی ملتها نقش بسزایی داشته به عنوان رییس جمهور آذربایجان در جهت برآوردن خواستهها و حفظ منافع غرب، زمام امور را به دست گرفت.
به شهادت تـاریخ در تمام دوران گذشته چنین حرکتهایی همیشه از طرف بیگانگان در جهت منافع خودشان ایجاد و حمایت شده، به عبارت دیگر موضوع تجزیه و جدا شدن آذربایجان از ایـران ریشه در خارج داشته و هیچوقت حتا اقلیتی از مـردم آذربایجان خواهان چنین موضوعی نبوده و نیستند که نمونه بارز آن قیام مـردم آذربایجان در 21 آذر سال 1325 بود که هنوز عدهی زیادی هستند که شاهد آن حوادث و روزها بودند.