|
رتبه کلی: 810
|
|
درباره من //////////////////////////////////////////////////////////...................................................
...Easy is to dream every night. Difficult is to fight for a dream.............................................. ...
All my love to the beautiful mountains of Azerbaijan
|
در انتظار
در انتظار پاییزم و شب های سیاه و رسیدن به زمستانی پر از برف...در انتظار کودکی پر از التهاب و صدای خشم باران..در انتظار رویای نارسیده به اسمان پر از تاوان.در انتظار سکوتی هستم که معنایی ندارد و در انتظار طلوعی هستم که بی غروب هست.شاید در انتظار دیدن بارش برفی هستم که ثانیه های کودکی ام را میشمارند و ... تاریخ درج: ۹۹/۰۵/۲۳ - ۰۲:۴۹
( 0 نظر , 173
بازدید )
پیامی دوباره
پیامی دوباره بی انتها و اشفته از غبار تاریکی مطلق به روشنایی زندگی .این پیام بسیار اشناست و طبیعتی نامعلوم دارد و از گذشته ها خبر از تعادل اینده را دارد و بی مرز و بی انتهاست .چند ثانیه ای را پیش بینی کردیم چه معلوم هست صدای تیک تیک ساعت های شب و صدای نفس های یه عالمه خسته .نشان ها روی زخم های کینه ... تاریخ درج: ۹۹/۰۲/۱۸ - ۰۶:۲۸
( 1 نظر , 279
بازدید )
سکوت
بهار امد و باز در انتظار زمستان سکوت میکنم.شاید به بودن ها و نبودن ها عادت داریم! فصل شادی و بهار را باید پشت سر گذاشت و تشنه پائیز و زمستان شددنیا امیخته شده با ادم های پر از شک و تردید در فضای مجهول و خواب هایی که نمیشه تعبیر کرد!Spring has come and I am still waiting for winter. Maybe we ar... تاریخ درج: ۹۹/۰۲/۰۶ - ۱۴:۲۴
( 0 نظر , 241
بازدید )
شهر جدید
در دیاری پر از اشوب و سنگینی ویروسی که پشت نقاب ماسک های ادمک ها میرقصند.شاید این دلیل سنگینی زمینی هست که انتها ندارد.شهری خواهیم داشت به زودی و پاره خواهد شد ارتفاع تاریخ و نقاشی خواهیم کرد مجسمه هایمان را روی تابوت ازادی و تبسم روی بشر را خواهد بست و نقاب های جعلی را پاره خواهد کرد.این تمنا بشر خ... تاریخ درج: ۹۹/۰۱/۱۵ - ۰۳:۱۵
( 0 نظر , 226
بازدید )
حباب
نفس هایمان را حبس کردیم و خندیدیم........دستهایمان را بند زدیم و تنیدیم...... چشمهایمان را کور کردیم و دیدیم....پاهایمان را بستیم و دویدیم....پرنده مهاجر را دانه دادیم و دریدیم....زهر مار را نوشیدیم و رقصیدیم...باده خوردیم و مست فهمیدیم..تشنه لب بودیم و به صحرا خزیدیم...گرسنه بودیم و خودمان را... تاریخ درج: ۹۸/۱۰/۲۳ - ۰۶:۱۴
( 0 نظر , 296
بازدید )
داغلار daglar
بهار گلیر دومان دوشور یاغیش یا غیر ،داغلار اویان یوخودان................. ..ستم گدیر ظلووم قاچیر. بلبل اوخور، داغلار اویان یوخودان............ ....نفس توشور چیچک اچیر گورتلار قاچیر، داغلار اویان یوخودان....... ... ..قارلار اریر سللر قاچیر بایرام گلیر، داغلار او... تاریخ درج: ۹۸/۰۹/۱۱ - ۰۱:۳۵
( 1 نظر , 327
بازدید )
تالاب ارزوها
بسیار اشفته جاری شدن در زندگی...این تلخی ایهامی را نباید دید....چه گریه کنی چه خنده، مردابی پر از اشک و لبخند .چاره کار تالاب ارزوهاست و شاید خاطره هایی که به وسعت پرواز است... تاریخ درج: ۹۸/۰۹/۰۵ - ۱۴:۰۴
( 3 نظر , 244
بازدید )
ATA
Dıl açanan mənə çox gördün ata! Nece mən sənə ınanım kı? Məzar daşınıda mənə ox gördün ata! Bir yuxum eğer həgigət olsaydı??bəlkə bır gün mənde xoş gördüm ata! Gelmedun məktəb mərasim gecelerde??ınanmaram kı,çılədə də bayramı boş gördü... تاریخ درج: ۹۷/۰۸/۲۹ - ۰۳:۱۶
( 0 نظر , 276
بازدید )
در هوس دیدارت
در هوس دیدارت، رامم کردند....
ز شوق کوی تو خامم کردند....
در پس زهره ،ماهت ....
رازقی را زهر مارم کردند....
چه بسیار و چه اسان حرفی ،کلامی ....
از زلف مینای تو به کامم کردند....
تو هم زهره من بودی و هم زهر من ...
پیمانه پیمانه نوشیدمت ،مستم کردند... تاریخ درج: ۹۷/۰۸/۱۳ - ۰۶:۲۳
( 0 نظر , 254
بازدید )
|
|
|
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir
|