توهم از جنس منی از خاک پس خود را بر تر از من ندان
خاک باش ...اما مرد باش
بوی عرق بده اما مرد باش
تو اسمت مردانه اس لباست
مردانه اس احساست مردانه اس
اما چی بگم از دلت وجودت افکارت ....
درونت را پاک کن نگاهت را افکارت را ...
با ابروی کسی بازی نکن همین مرد باش
میدانم خوب مرد را میشناسی میدانم
میدانم علایقش را میدانی خوب میدانم
با اسم مرد چه ها که میکنی ...این را هم میدانم
با ازادی مرد بودنت چه گناهها که نمیکنی ..این را هم میدانم
با تهمت و دروغ با ابروی کسی بازی نکن ...
هرکدوممون نقشی رو به عهده داریم ....این روزها خواهد گذشت
نقشت را عالی بازی کن مرد یا زن فرقی نمیکند ... تو ه مرد ضعیفی که ....
زیباییت ... هیکلت .... هیچ است در نظرش ... پاکی نگاهت حضور خاکی ات
اورا مجذوب تو میکند اگر پاک باشی و اهل دل ... با رویای وصل با معشوق
واقعی زندگی کن ....این روزها خواهد گذشت و تو به خاک بر میگردی
. نیکی و پاکی تو قاب خواهد شد در افکار ها سر حر فها و گفته هایت
اگر که حق هست مردانه بایست ....مرد باش و با حرف هایت سنگها را نوازش کن
تا خاک بودن را یاد بگیرند
مرد در خیالت خیانت نکن در خیالت ابروی کسی را عریان نکن
تحدید نکن کسی رو به ریختن ابروش....اون از جنس توه
تو اسم مرد را داری و نقابشو زدی ...اون مردونه زندگی کرده
تو با اسمش زور گفتی و نا مردی کردی من با گوشه چشمی
هزار تن از جنس تورو زیر قلموی رنگم چالش کردم
تو دفن میشوی با کارهات و افکارت با اینکه احساس وجد میکنی
امامن روز به روز پاک ترو زلالتر میشم و از بار گناهم کمتر
راضیم از جنس خودم از خاکمو به خاک بودنم میبالم