خدا: ای ابلیس! چه چیز مانع تو از سجده کردن بر مخلوقی شد که با قدرت خود آفریدم. آیا تکبر کردی یا از برترینها بودی برتر از این که فرمان سجود به تو داده شود؟
شیطان: من از او (آدم) بهترم، مرا از آتش آفریدهای و او را ازگل.
خدا: از آسمانها (و صفوف ملائکه) خارج شو که تو رانده درگاه منی اینجا جای پاکان و مقربان است، نه جای آلودگان و سرکشان و تاریک دلان و مسلما لعنت من بر تو تا روز قیامت خواهد بود و همیشه مطرود از رحمت من خواهی بود.
شیطان: پروردگارا! مرا تا روزی که انسانها برانگیخته میشوند مهلت ده مهلتی که از فرزندان آدم انتقام گیرم، و همه را به گمراهی بکشانم.
خدا: تو از مهلت داده شدگانی ولی نه تا روز رستاخیز و مبعوث شدن خلایق بلکه تا روز و زمان معینی.
شیطان: به عزّتت سوگند که همه آنان را گمراه خواهم کرد مگر بندگان مخلص تو از میان آنها، آن گاه از پیش و از پس و از چپ و راست بر آنها میتازم. و بیشترینشان را شکرگزار نخواهی یافت.
خدا: به حق سوگند، و حق میگویم که جهنم را از تو و هر کدام از آنان که از تو پیروی کنند پر خواهم کرد.
شرح مختصراین مناظره
آری! بدترین بلای جان انسان نیز همین کبر و غرور است که او را از درک حقایق محروم میسازد، و به تمرد و سرکشی وامیدارد، و از صف مؤمنان که صف بندگان مطیع خداست بیرون میافکند، و در صف کافران که صف یاغیان و طاغیان است قرار میدهد.
مهم این است که انسان هنگامی که از اعمال زشت خود نتیجه شومی میگیرد بیدار شود، و به فکر جبران بیفتد، اما چیزی خطرناکتر از آن نیست که همچنان بر مرکب غرور و لجاج سوار گردد، و به مسیر خود به سوی پرتگاه ادامه دهد و این همان سرنوشت شومی بود که دامن «ابلیس» را گرفت اینجا بود که «حسد» تبدیل به «کینه» شد، کینهای سخت و ریشهدار.
در حقیقت ابلیس میخواست تا آخرین فرصت ممکن به اغوای فرزندان آدم بپردازد، چرا که روز رستاخیز پایان دوران تکلیف است، و دیگر وسوسه و اغوا مفهومی ندارد، علاوه بر این با این درخواست مرگ را از خود دور کند، و تا قیامت زنده بماند، هر چند همه جهانیان از دنیا بروند.
در اینجا مشیّت الهی اقتضا نمود که این خواسته ابلیس برآورده شود، اما نه بطور مطلق، که به صورت مشروط،
اینجا بود که ابلیس مکنون خاطر خود را آشکار ساخت، و هدف نهائیش را از تقاضای عمر جاویدان نشان داد، و سوگند به «عزت» نشان میدهد که او نهایت پافشاری را در تصمیم خویش داشته و دارد، و تا آخرین نفس بر سر گفتار خود ایستاده است.
ولی متوجه این واقعیت بود که گروهی از بندگان خاص خدا به هیچ قیمتی در منطقه نفوذ و حوزه وسوسه او قرار نمیگیرند، لذا ناچار آنها را استثنا کرد.
همانهایکه در راه معرفت و بندگی تو از روی اخلاص و صدق و صفا گام بر میدارند، تو نیز آنها را پذیرا شدهای، خالصشان کردهای، و در حوزه حفاظت خود قرار دادهای.
سؤال: چرا خداوند درخواست شیطان را در باره ادامه حیاتش پذیرفت، و چرا فورا نابودش نکرد؟! پاسخ این است که عالم دنیا میدان آزمایش و امتحان است- آزمایشی که وسیله پرورش و تکامل انسانهاست- و میدانیم آزمایش جز در برابر دشمنان سرسخت و طوفانها و بحرانها امکان پذیر نیست.
البته اگر شیطان هم نبود هوای نفس و وسوسههای نفسانی انسان را در بوته آزمایش قرار میداد، اما با وجود شیطان این تنور آزمایش داغتر شد، چرا که شیطان عاملی است از برون و هوای نفس عاملی است از درون.
پیامد های این مناظره
1- انسان تنها موجودی است که خداوند قبل از خلقت، آفریدن او را به فرشتگان اعلام کرد.
2- منشأ وجودی انسان، آب و خاک است ، و روح پس از جسم آفریده شده است.
3- فرشتگان به خاطر نفخهی الهی، به آدم سجده کردند ولی برخی انسانها حتّی به خاطر ذات حقّ برای خدا سجده نمیکنند.
4- تکبّر، مانع تعبّد و تسلیم است.
5- عبادت دسته جمعی با شکوهتر است. همهی فرشتگان سجده کردند، آن هم دسته جمعی. در میان خوبان بودن مهم نیست، از خوبان بودن مهم است.
درپایان فقط بندگان مخلص خدا هستند که شیطان تسلطی برآنها ندارد التماس دعا.