فراموش کردم
رتبه کلی: 1489


درباره من
شکست
او رفته و اگر چه به سر انتظار نیست
در جبر ِ عشق بازی دل اختیار نیست
راز دلم به اشک بگفتم، ز دیده ریخت
افسوس، اشک جاری من رازدار نیست
گل، عاشق قناری مغرور گشته است
غافل از اینکه مونس گل غیر خار نیست
بیهوده است خواهش ساحل برای موج
راهی برای موج به غیر از فرار نیست
امشب به یاد چشم تو شاعر شدم ولی
باور بکن که شعر من امشب شعار نیست
آیینه ی شکسته می افتد ز چشم ها
دیگر شکستن دل من افتخار نیست
****************

_____
________
________
_______
_____
____
________
_______
_____
______ _
______________
_______________
__________
_________
___________
__________
_______________
_________
_______
___________
____________
_______________
_________________
___________________
_____________________
_________
________
________
www.khodemooni2010.blogfa.com
خودمونی (khodemooni2010 )    

شعر ساری گلین (شعری به زبان مادریمان)

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۲/۲۵ ساعت 17:48 بازدید کل: 278 بازدید امروز: 118
 

ساری گلین

ساچین اوجون هؤرمزلر؛

گولو سولو (قونچا) درمزلر

ساری گلین بوسئودا نه سئودادیر ؟

سنی منه وئرمزلر نئیلیم آمان ،

آمان ساری گلین بو دره نین اوزونو،

چوبان قایتار قوزونو،

نة اولا بیر گون گؤرم نازلی یاریمین

اوزونو نئیلیم آمان ،

آمان ساری گلین عاشیق ائللر آیریسی،

شانا تئللر آیریسی،

آیریسی بیر گونونه دؤزمزدیم؛

اولدوم ایللر آیریسی نئیلیم آمان

، آمان ساری گلین

ترجمه فارسی ساری گلین

سر گیسوها را نمی بافند غنچه گل را نمی چینند این چه حکمتی است که تورا به من نمی دهند *ای چوپان گوسفندها را در طول دره باز گردان ای خورشید من چه می شود روزی من صورت یارم را ببینم چه کار کنم ساری گلین * عاشقی را که از معشوقش جدا کنند مثل این است که با شانه موها را از فرق باز کنند من که نمی توانستم یک روز دوری یارم را تحمل کنم سال ها از او دور ماندم چه کار کنم ساری گلین کنار سیب و رازقی نشسته عطر عاشقی من از تبار خستگی بی خبر از دلبستگی ، عاشقم ابر شدم صدا شدی، شاه شدم گدا شدی، شعر شدم قلم شدی، عشق شدم تو غم شدی لیلای من، دریای من آسوده در رویای من این لحظه در هوای تو گمشده در صدای تو من عاشقم مجنون تو گمگشته در بارون تو مجنون لیلی بی خبر در کوچه های در به در مست و پریشون و خراب هر آرزو نقش بر آب شاید که روزی عاقبت آروم بگیرد در دلت کنار هر ستاره ای نشسته ابر پاره ای من از تبار سادگی بی خبر از دلدادگی، عاشقم ماه شدم ابر شدی،اشک شدم صبر شدی،برف شدم آب شدی، قصه شدم خواب شدی لیلای من، دریای من آسوده در رویای من این لحظه در هوای تو گمشده در صدای تو من عاشقم مجنون تو گمگشته در بارون تو مجنون لیلی بی خبر در کوچه هایت در به در مست و پریشون و خراب هر آرزو نقش بر آب شاید که روزی عاقبت آروم بگیرد در دلت

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۰۲/۲۵ - ۱۷:۴۸
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)