درباره من خیمه ها را سوزاندند
تا نامه هایشان دست کسی نیفتد...! بعید نیست در پیراهنت دنبال دست نوشته هایشان می گشتند! .(یاحســــین). ________________ کربلا مرز بین اسلام وایمان است قتلگاهیـــ که مسلمانان برای مومنان ساختند....!!! ________________ وقتی حسین آنگونه شهید شد با افتخار سرش را بالا گرفت. داستان نیزه ها این است! ________________ قیام حسین را اشتباه استراتژیک می دانستند... برای همین در خانه هایشان نشستند و تماشاچی شدند! ________________ حسین را که کشتند هم گفتند "تقیه کرده ایم...!" ________________ کوفیان در نماز یه حسین اقتدا می کنند و در سبک زندگی به یزید... ________________ اصحابش برای لبخند او چه کارها که نکردند! آن همه زخمها مقدمۀ یک نظر حسین بود! ________________ جریان انحرافی انقلاب کوفه را لقمه ایی چرب برای یزیدیان کرد! ________________ شهیدان کربلا گمنام ماندند تا آنچه می ماند فقط نام حسین باشد! ________________ با عمرسعد رفتن کربلا تا به حسین ملحق شوند! پس گاهی هدف وسیله را توجیه میکند!! (از اون حرفای کوفی) ________________ دیروز حسن را به جنگ و امروز حسین را به صلح دعوت می کنند آری آنان که برای رهبرشان تعیین تکلیف می کنند از جنس کوفیان اند! ________________ جنگ نرم یعنی هنوز بچه های ابتدایی ما پطرس و دهقان را بیش از امام حسین و شهدا فداکار می دانند! ________________ کوفیان هم حسین را که می کشتند گفتند" دلت پاک باشد" پی نوشت: این برای بی حجاب ها بی نماز ها و هزاران "بی" دیگر...! ________________ حسین تمام تلاشش را کرد تا خدا از بشر ناامید نشود! ________________ کیست مرا یاری کندِ خدا را حسین لبیک گفت! و کیست مرا یاری کندِ حسین را شمشیرهاو نیزه ها...! ________________ عباس از شوق رسیدن به خدا دست و پایش را گم کرد! ________________ عاشورا بود و خدا تمام انبیا و ملائک را دعوت کرده بود با افتخار قتلگاه را نشان داد و گفت: "ببینید این حسین من است!" ________________ حسین جان تو را برای ثواب خواستن ظلمی است بس بزرگ! هم اینان که تو را برای ثواب خواستند با یزیدیان زمان خود به توافق رسیدند! ________________ عاشورا یعنی انتقاد از ظلم و فساد حتی به قیمت جان! ________________ نکند من از "وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِک" یاشم؟ پی نوشت: اللّهُمَّ الْعَنْ اوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِک ________________ دیر آمدم کربلا هیچ باقی نگذاشتند از تو حتی اسبها تبرکی بردند! با نعل هایشان.... ________________ آب را گل بکنید آری این آب نصیب تو نشد پی نوشت: منتظر خوردن آب نمی نشینم فدای لب عطشانت یا حسین ________________ آب هم امده بود کربلا تاخودش را به حسین برساند اما نشد! ________________ بهشتِ دوزخ عذاب دادن قاتلین حسین است! ________________ برای کوفیان شیرین و چرب بود حق ماموریت کربلا...! به همین سادگی ایستادند مقابل امام! ________________ زینب بنا گذاشت "تفحص شهدا" را ________________ عاشورا جنگ دنیا با آخرت بود! انتخاب تو کدام یکی است!؟ ________________ اصحاب پیشاپیش رفتند تا با خونشان فرش کنند قدومت را...! ________________ وقتی مناصب حکومتی به منافقین برسد! خوبی ها را از قفا سر می برند مثل کربلا... ________________ طلسم سقیفه را فاطمه با خونش باطل کرد! وطلسم بنی امیه را حسین ________________ آتش فتنۀ اموی را حسین با خونش خاموش کرد! پی نوشت: ما را از فتنه هراسی نیست! خون در رگهایمان بی قراری می کند ________________ برای همین به جان خیمه ها آتش افتاد! می خواستند به تلافی نسوختن ابراهیم فرزندانش را بسوزانند! ________________ علم بهتر است یا ثروت؟ موضوع آنروز کلاس انشا این بود و من با صدای بلند از روی دفتر 60 برگم گفتم: " هیچکدام" و در بهت معلم و هم کلاسی ها ادامه دادم "هیئت از این دو بهتر است..." _________________ کوفیان گفتند"نیا می زنیم" گفت بغل بابا را عشق است! پی نوشت: یا حضرت شش ماهه _________________ ر روی گردن انداختیم چفیه را تا یادمان نرود گردن علی طناب را! _________________ داشت برای خدا دست تکان می داد! که گفتند دست و پا می زند حسین!! _________________ عباس بادست آب را تکان داد تا بعد نگویند کوفیان "حسین را کشتیم...و آب از آب هم تکان نخورد" _________________ وقتی او را بی دلیل کشتند دلیل نمی خواهد گریه بر حسین _________________ در ساحل خونِ یاران و فرزندانش قدم می زند حسین! لبخندش رازی است بین او و محبوب! و حالا وقتش رسیده دل را به دریا بزند دریایی از خون و رمل و در آن سو خدا...! _________________ وقتی مقابلشان سر خم نکردی! دست به دامن عمود اهن شدند! پی نوشت: روضه های جا مانده از 60 شب روضه! اَلسَلامُ عَلَیکَ یا قَمَرُالعَشیرَه _________________ از "مزد عزاداری" نگو که در قاموس نوکری زشت است و مایۀ سرافکندگی! همین که اذن عزا دادند از سر هفت پشتمان هم زیاد است! _________________ نوشتند "حسن را زنده می خواهی یا مرده؟!" این نامۀ فرماندهان سپاهش بود به معاویه! پی نوشت: غریب حسن _________________ امام دستور بسیج می دهد اما کوفیان...! آری وقتی بسیج نباشد حسن سر می کشد جام تلخ صلح را...! _________________ رضا در آغوش جوادش جان داد این آرزوی هر پدری است! خصوصا اگر ان فرزند علی اکبر باشد. اما حسین... پی نوشت: غریب حسن _________________ رسول می گفت "هرکه بر حسن گریست قیامت چشمش گریان نخواهد بود" امشب و دیشب که بر تو گریستیم از خدا خواستیم قیامت هم گریان تو باشیم! _________________ حتی نام قاتلش را به برادرش نگفت! می گفت "نمی خواهم به خاطرمن، خونی ریخته شود" پی نوشت: کریم حسن! ________________ جز مشک اشک را هم برای حسین ممنوع کردند راوی این حرف تیری در چشم سقاست! ________________ بعد از زدن به فرق علی کوفیان به این نتیجه رسیده بودند که باید قلب این خانواده را نشانه گرفت! و این شد که کربلا... ________________ یک دستگاه تصیفه گرفته ام برای اشک هایم! ببخش که زلال نبوده اند تا حالا...! ________________ کوفیان چنان به تاریکی انس گرفته بودند که با دیدن نور حسین به وحشت افتادند! ________________ برای انگشت زدن پای آن برگۀ بیعت! انگشت را می خواستند کوفیان انگشتر بهانه بود! ________________ از گریۀ امام زمان بر تو دانستم ما یک عمر "تباکی" کرده ایم ! پی نوشت: تباکی:خود را گریان نشان دادن ________________ دختر شهید بود زینب و مادر شهید هم! اما عاشق این بود صدایش بزنند خواهر شهید... _________________ حسین عاشورا را برداشت و زینب اربعین را... و خدا برای خودش حسین و زینب را ________________ شنیده بود نشان شیعه انگشتری ست در دست راست برای همین بی نشانت کرد حسین! ________________ خرابه در خواب هم نمی دید که روزی "حرم رقیه" شود! ________________ عاشورا انتقام از غدیر بود! ________________ فرصتی به حسین دادند تا تیرها را از بدن بیرون بیاورد! کوفیان میخواهند با این کار جایی باز شود برای تیرهای بعدی...! ________________ نفس ما بند می آید وقتی شیر در گلوی طفل شیرخواره گیر می کند! حالا حسین چه کشید وقتی تیر گیر کرد در گلوی... ________________ هرکه لبهایت را بوسید شهید شد از پیامبر و علی و فاطمه گرفته... تا علی اکبرت این همان راز بزرگی بود که رقیه هم به آن رسید...! پس حق بده بگویم حسرت همان نگاه به لبهای توست... بوسه هایی که برات شهادت می دهند! _________________ ورزش کوفیان بعد اسب سواری... سنگ پرانی بود... _________________ زدن مشک عباس تمرین زدن شش ماهه بود! _________________ کربلا جنگ اخلاق با بی اخلاقی ست. ما کدام طرف این جنگ ایستاده ایم؟! _________________ امروز وقتی دلم حسابی هوایی ات شده بود... گریز روضه به علقمه رفت... روضه تمام شد اما من هوایی ترت...! هم هوایی تو هم عمویت... رَحِمَ الله عَمّیَ العَبّاسَ... _________________ کوفیان با تیرها خواستند قلبت را از خدا خالی کنند... تیرهایشان تمام شد و قلبت مالامال بود از عشق خدا _________________ زبان حرف زدن با حسین است اشک... پس بیا کمی با حسین حرف بزنیم |
کمیل میانه
(komeyl-miyaneh )
آلبوم:
تصاویر پروفایل
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
34 بازدید امروز: 33
توضیحات:
یک نفر، یکی دیگر را گاز میگیرد و دنیا باخبر میشود ولی وقتی اسرائیل، هزاران کودک را بیرحمانه ترور میکند، هیچکس توجه نمیکند...
درج شده در تاریخ ۹۳/۰۴/۰۸ ساعت 12:46
برچسب ها:
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (4)
|