بنام خدا
خوان هفتم خوانِ سخت و کارزار دیگر است
رستم است و بعدِ رزمِ او بهارِ دیگر است
هست چون پیرانِ ویسه با سپاهِ روبرو
گردشِ خورشید در دورِ مدارِ دیگر است
دشمنان در فکر تدبیرند و ما را لازم است
متّحد باشیم ؛ وقت ابتکار دیگر است
باید اکنون پیرمردان راهیِ هرسو شوند
گفت باید که وطن در اضطرارِ دیگر است
هرکدامین نورِ چشمانیدو بر ما افتخار
هرکه با ما بود او را بخت یار دیگر است
هرکه بنشیند سرش حتماً فرود آید هوار
بعد فریادش بلند از احتضارِ دیگر است
گَژدُهُم ؛ گُردآفرید ؛ گَرشاسِب و قارَن وَ گیو
در دلِ میدان و میدان را غبارِ دیگر است
روبرو جمعند چپ تا راست ، پیران و شِغاد
مُهرِ پیروزی به گُرزِ آبدارِ دیگر است
قاچِ زین را هرکسی محکم گرفت او می برد
شهرما در انتظار تکسوارِ دیگر است
می نویسم من تمامِ رفته های خوب و بد
سینه ی تاریخ خود آموزگارِ دیگر است.
کوتوال
میهمان احساسم هستی؛
با انتقاد بیائی عزیز تری.
https://telegram.me/ahmadyazdanykootevall
kootevall.blog.ir