فراموش کردم
رتبه کلی: 3098


درباره من
خدایا تو برایم باشی کافیست, [۳۰.۱۰.۱۵ ۱۳:۲۹]
تاسوعا رفت
عاشورا رفت
در برخی موارد؛؛؛
عکسه پروفایلا عوض شد
اسمه گروهها تغییر کرد
پیراهن مشکیا دراومد
جوکها شروع شد
اهنگ گوش کردنا شروع شد
ولی غمهای زینب تازه شروع شد
یتیمی تازه شروع شد
اسیر بودن تازه شروع شد
کتک خوردن تازه شروع شد
امان از دل زینب
یا زینب
فقط یادمون باشه هی نگیم ایشالله بریم کربلا چون کربلا رو باید از بی بی زینب خواست که پیشش رو سیاهیم...

مادر دروغگو...

درج شده در تاریخ ۹۴/۰۹/۲۴ ساعت 18:33 بازدید کل: 251 بازدید امروز: 247
 

پسر هشت ساله‌ای مادرش فوت کرد و پدرش با زن دیگری ازدواج کرد. یک روز پدرش از او پرسید: «پسرم به نظرت فرق بین مادر اولی و مادر جدید چیست؟»

پسر با معصومیت جواب داد:

«مادر اولی‌ام دروغگو بود اما مادر جدیدم راستگو است.»

پدر با تعجب پرسید:

«چطور؟»

پسر گفت: «قبلاً هر وقت من با شیطنت هایم مادرم را اذیت می‌کرم، مادرم می‌گفت اگر اذیتش کنم از غذا خبری نیست اما من به شیطنت ادامه می‌دادم. با این حال، وقت غذا مرا صدا می‌کرد و به من غذا می‌داد. ولی حالا هر وقت شیطنت کنم مادر جدیدم می‌گوید اگر از اذیت کردن دست برندارم به من غذا نمی‌دهد و الان دو روز است که من گرسنه‌ام.»

بسلامتی تمام مادران دروغگو ...

 لبغفغ

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۴/۰۹/۲۴ - ۱۸:۴۰
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)