فراموش کردم
رتبه کلی: 1668


درباره من
لاله 5 (kosar95 )    
   
عنوان: عاقبت دوستی و مهر ورزی
عاقبت دوستی و مهر ورزی
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ: بازدید کل: 316 بازدید امروز: 316

این تصویر توسط میثم عظیمی. بررسی شده است.
توضیحات:
دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی کار می کردند
که یکی از آنها ازدواج کرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود.

شب که می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می کردند. یک روز برادر مجرد با خودش فکر کرد و گفت :‌
درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم. من مجرد هستم و خرجی ندارم ولی او خانواده بزرگی را اداره می کند .
بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت.
در همین حال برادری که ازدواج کرده بود با خودش فکر کرد و گفت :‌ درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم. من سر و سامان گرفته ام ولی او هنوز ازدواج نکرده و باید آینده اش تأمین شود.
بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت.
سال ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند که چرا ذخیره گندمشان همیشه با یکدیگر مساوی است. تا آن که در یک شب تاریک دو برادر در راه انبارها به یکدیگر برخوردند. آن ها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی آن که سخنی بر لب بیاورند کیسه هایشان را زمین گذاشتند و یکدیگر را در آغوش گرفتند.
خوبی هیچوقت در دنیا و آخرت ازبین نمی رود.

از "خوب" به "بد"رفتن، به فاصله ی لذت پریدن از یک نهر باریک است اما برای برگشتن باید از اقیانوس گذشت!

 
 
درج شده در تاریخ ۹۶/۰۲/۲۶ ساعت 22:45
برچسب ها: خوب بودن 2
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
تبلیغات

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
کاربران آنلاین (0)