پسر دختر زیبایی را دید.شیفتش شد.چندساعتی باهم توخیابون قدم میزدن که یهویه بنزگرون قیمت جلوی پاشون ترمززد.دختره ب پسره گفت:خوشگذشت ولی نمیتونم همیشه پیاده راه برم بای.نشست توی ماشین راننده بهش گفت:خانم ببخشیدمن راننده این اقاهستم لطفأپیاده شید......
تاریخ درج:
۹۲/۰۴/۰۱ - ۱۶:۵۶ 0 نظر , 95
بازدید