فراموش کردم
رتبه کلی: 292


درباره من
به نام حق

دوستی چون باران نیست
که گاه بیاید و و گاه نه!
دوستی چون هواست:
ناپیدا
و گاه در سکون
اما هماره به گرد دوست


زندگی باغی است
که با عشق باقی است
مشغول دل باش
نه دل مشغول
بیشتر غصه های ما
از قصه های خیالی ماست
پس بدان اگر فرهاد باشی
همه چیز شیرین است

le.karimi.n@gmail.com
لیلا کریمی (lekn )    

محاکمه

درج شده در تاریخ ۹۱/۱۰/۳۰ ساعت 12:59 بازدید کل: 118 بازدید امروز: 30
 

 

اسمت چه بود؟

آدم

فرزند...؟

من را نه مادری نه پدر.بنویس اول یتیم عالم خلقت.

نام محل تولد؟

بهشت پاک.

اینک محل سکونت؟

زمین خاک.

آن چیست در گرده نهادی؟

امانت است.

قدت؟

روزی چنان بلند که همسایه خدا-اینک به قد سایه بختم بروی خاک.

اعضای خانواده؟

هوای خوب و پاک-قابیل خشمناک-هابیل زیر خاک.

روز تولدت؟

در روز جمعه ای به گمانم که روز عشق.

رنگت؟

اینک فقط سیاه ز شرم چنان گناه.

چشمت؟

رنگی به رنگ بارش باران که ببارد ز آسمان.

وزنت؟

نه آنچنان سبک که پرم در هوای دوست نه آنچنان وزین که نشینم بر این زمین

جنست؟

نیمی مرا ز خاک نیمی دگر خدا.

شغلت؟

در کار کشت امیدم بروی خاک.

شاکی ات؟

خدا

نام وکیل؟

آن هم فقط خدا.

جرمت؟

یک سیب از درخت وسوسه.

تنها همین؟

همین!.

حکمت؟

تنبیح در زمین.

همدست در گناه؟

حوای آشنا.

ترسیده ای؟

کمی

از چه؟

که شوم من اسیر خاک.

آیا کسی به ملاقاتت آمده است؟

بله

که..؟

گاهی فقط خدا.

داری گلایه؟

دیگر گلایه نه ولی...

ولی که چه؟

حکمی چنین...آن هم به یک گناه؟!

دلتنگ گشته ای؟

زیاد.

برای که؟

تنها فقط خدا.

آورده ای سند؟

بلی.

چه؟

دو قطره اشک...

در آخرین دفاع؟

می خوانمش چنانکه اجابت کند دعا......

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۱۰/۳۰ - ۱۲:۵۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)