فراموش کردم
رتبه کلی: 292


درباره من
به نام حق

دوستی چون باران نیست
که گاه بیاید و و گاه نه!
دوستی چون هواست:
ناپیدا
و گاه در سکون
اما هماره به گرد دوست


زندگی باغی است
که با عشق باقی است
مشغول دل باش
نه دل مشغول
بیشتر غصه های ما
از قصه های خیالی ماست
پس بدان اگر فرهاد باشی
همه چیز شیرین است

le.karimi.n@gmail.com
لیلا کریمی (lekn )    

.اون روز بهترین روز زندگی من بود

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۱/۰۸ ساعت 13:22 بازدید کل: 239 بازدید امروز: 109
 

وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ...صورتت از شرم قرمز شد و سرت
رو به زیر انداختی و لبخند زدی
...
وقتی
که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم

سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی
انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی

وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت
دارم
..
صبحانه مو آماده کردی وبرام آوردی ..پیشونیم رو بوسیدی
و

گفتی بهتره عجله کنی ..داره دیرت می شه
وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم ..بهم گفتی
اگه راستی راستی دوستم داری

.
بعد از
کارت زود بیا خونه

وقتی
40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم

تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی .باشه عزیزم
ولی الان وقت اینه که بری

تو
درسها به بچه مون کمک کنی

وقتی
که 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم تو همونجور که بافتنی می
بافتی

بهم
نکاه کردی و خندیدی وقتی 60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند
زدی
... وقتی که 70 ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم در حالی
که روی صندلی راحتیمون نشسته بودیم من نامه های عاشقانه ات رو که 50 سال پیش برای
من نوشته بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم بود

وقتی که 80 سالت شد ..این تو بودی که گفتی که من رو
دوست داری
..
نتونستم چیزی بگم ..فقط اشک در چشمام جمع شد
وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ...صورتت از شرم قرمز شد و سرت
رو به زیر انداختی و لبخند زدی
...
وقتی
که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم

سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی
انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی

وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت
دارم
..
صبحانه مو آماده کردی وبرام آوردی ..پیشونیم رو بوسیدی
و

گفتی بهتره عجله کنی ..داره دیرت می شه
وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم ..بهم گفتی
اگه راستی راستی دوستم داری

.
بعد از
کارت زود بیا خونه

وقتی
40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم

تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی .باشه عزیزم
ولی الان وقت اینه که بری

تو
درسها به بچه مون کمک کنی

وقتی
که 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم تو همونجور که بافتنی می
بافتی

بهم
نکاه کردی و خندیدی وقتی 60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند
زدی
... وقتی که 70 ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم در حالی
که روی صندلی راحتیمون نشسته بودیم من نامه های عاشقانه ات رو که 50 سال پیش برای
من نوشته بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم بود

وقتی که 80 سالت شد ..این تو بودی که گفتی که من رو
دوست داری
..
نتونستم چیزی بگم ..فقط اشک در چشمام جمع شد
اون روز بهترین روز زندگی من بود ..چون تو هم گفتی که
منو دوست داری


تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۰۱/۰۸ - ۱۳:۲۲
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)