فراموش کردم
اعضای انجمن(461) ارتباط با مدیریت انجمن طریقه آپلود عکس ، فیلم وموسیقی میانالی از نگاهی متفاوت طریقه قرار دادن موسیقی و کلیپ در مطلب
جستجوی انجمن
اخرین اغاز (lelaa )    

تولد مبارک

منبع : فریدون مشیری
درج شده در تاریخ ۹۷/۰۴/۱۰ ساعت 10:26 بازدید کل: 258 بازدید امروز: 255
 

تولدت مبارک

 

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم



همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم



شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم



شدم آن عاشق دیوانه که بودم



در نهانخانه ی قلبم گل یاد تو درخشید



باغ صد خاطره خندید



عطر صد خاطره پیچید



بادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم



پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم



ساعتی بر لب آن جوی نشستیم



تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت



من همه محو تماشای نگاهت



آسمان صاف و شب آرام



بخت خندان و زمان رام



خوشه ی ماه فروریخته در آب



شاخه ها دست برآورده به مهتاب



شب و صحرا و گل و سنگ



همه دل داده به آواز شباهنگ



یادم آید تو به من گفتی :



" از این عشق حذر کن



لحظه ای چند بر این آب نظر کن



آب آیینه ی عشق گذران است



تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است



باش فردا که دلت با دگران است



تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن "



با تو گفتم : " حذر از عشق ؟ ندانم



سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم



نتوانم



روز اول که دل من به تمنای تو پر زد

چون کبوتر لب بام تو نشستم



تو به من سنگ زدی من نه رمیدم نه گسستم ... "



باز گفتم که : " تو صیادی و من آهوی دشتم



تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم



حذر از عشق ندانم نتوانم "



اشکی از شاخه فروریخت



مرغ شب ناته ی تلخی زد و بگریخت ...



اشک در چشم تو لرزید



ماه بر عشق تو خندید



یادم آید که : دگر از تو جوابی نشنیدم



پای در دامن اندوه کشیدم



نگسستم نه رمیدم



رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم



نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم



نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم



بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم ......

Mute
Current Time 0:00
/
Duration Time 0:00
Loaded: 0%
Progress: 0%
Stream TypeLIVE
Remaining Time -0:00
 

این مطلب توسط جلال علی اصغری بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۷/۰۴/۱۰ - ۱۰:۲۸
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
RmZiRn(zekri )
۹۷/۰۴/۱۰ - 10:30
اخرین اغاز(lelaa )
۹۷/۰۴/۱۰ - 10:35
به تصویر قشنگ تو نگاه میکنم و به تو می‌اندیشم. به محاسبه‌ی زمانِ درازکش روی یک تخت فلزی شاید و به محاسبه‌ی تو که در محاسبه جا نمی‌شوی! جایی آرام، نشسته به صحبت، یا به فکر فرو رفته .به تصویرِِ اکنونِ تو که می اندیشم شادمانم.

برای تو می نویسم. و از اینکه در این هیاهوی بی وقتی به یاد تو می‌نویسم شادمانم.
صفحات تقویم را که ورق می زنم روز تولدت را می‌بینم که پشت مبارکی چند روز بی‌نظیر پایان و آرام گرفته. آرام مثل روز تولد تو... مثل تولد تو... آرام مثل تو .از اینکه همه ی تاریخها را به روز تولد تو محاسبه می کنم شادمانم.
ثانیه ها که تند و تند می گذرند یادآورم می‌شوند که در گذشته‌ای نه چندان دور تو از جایی که بودی پایت را گذاشتی به جایی که قرار بود باشیم و من هنوز در جایی بودم که هیچ بخاطرش ندارم و این همه را او می‌دانست، می‌چید و به تماشا نشسته بود و من و تو، ما، نمی‌دانستیم .امروز من از این همه... من از تولدت شادمانم.
فکر می کنم نکند او قصه ی آدم و حوا را نوشت تا امروزمان را بیافریند، نکند تمام این بازی ها، این دنیا چیده شده بود که روزی ترا پیدا کنم و مرا پیدا کنی و همه چیز را بخاطر بیاوریم و بسپاریم.
چقدر شادمانم
چکاوک(nazanin91 )
۹۷/۰۴/۱۰ - 11:41
مبارکه
لاهوتیان(whoop )
۹۷/۰۴/۱۰ - 12:13
دوست داشتن آتش گرفتن است نه آن ناگهان تبهای هوس آلود. بلکه آن آتش بی شعله و بی دود. آتشی که هر که آنرا چشید از خود رمید و در خود رویید و بر همه چیز خندید. آتشی که روح منجمد را روان میکند قلب سنگی را مذاب و جان خفته را بیتاب. آتشی که زندگی میگیرد و زندگی میدهد اما آنچه میدهد آن چیزی نیست که گرفته است. خام را پخته میکند، پخته را میسوزاند، سوخته را خاکستر میکند و خاکستر را به باد میدهد و در ابر می باراند. آتشی پر از آرامش و سرشار از تنش. خاموش و پر از جوشش. آتشی که اگر به تو روی آورد خورشید را در تو میآورد. و آنکه خورشید در او متولد میشود اوست که هر لحظه میمیرد. این بهای با خورشید و در خورشید زیستن است.
اما خورشید نمی میرد پس او همیشه به خورشید زنده است حتی اگر هر روز بمیرد.
لاهوتیان(whoop )
۹۷/۰۴/۱۰ - 19:28
شعر هما میرافشار در جواب شعر کوچه فریدون مشیری
بی تو من زنده نمانم...بی تو طوفان زده ی دشت جنونم
صید افتاده به خونم تو چه سان می گذری غافل از اندوه درونم؟
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی بی من از شهر سفر کردی و رفتی
قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم
تو ندیدی. نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی
چون در خانه ببستم،دگر از پای نشستم
گوییا زلزله امد، گوییا خانه فرو ریخت سر من
بی تو من در همه ی شهر غریبم بی تو کس نشود از این دل بشکسته صدایی
برنخیزد دگر از مرغک پربسته نوایی تو همه بود و نبودی
تو همه شعر و سرودی چه گریزی ز بر من؟
که ز کویت نگریزم گر بمیرم ز غم دل،
به تو هرگز نستیزم من ویک لحظه جدایی؟
نتوانم نتوانم بی تو من زنده نمانم.....
مدیحی(homa1349 )
۹۷/۰۴/۱۳ - 11:53
عالی
اخرین اغاز(lelaa )
۹۷/۰۴/۱۴ - 13:47
نقل قول:
لاهوتیان: نتوانم نتوانم بی تو من زنده نمانم.....
همه لبخندها را تا کرده‌ام

گریه‌هایم لای کتابها

در قفسه‌ها بایگانی شده‌اند

تنها به امیدی که تو در انبوهی سطرها

رد اشک‌های نمک‌سودم را بیابی که گاهی دیده‌ام

به شکل حرف اول نام تونقش می‌گیرند

آن گاه به راستی در خواهی یافت که چقدر دیوانه وار دوستت داشته‌ام.

اخرین اغاز(lelaa )
۹۷/۰۴/۱۴ - 13:48
می‌بویم گیسوانت را

تا فرشته‌ها حسودی کنند

شانه می‌زنم موهایت را

تا حوری‌ها سرک بکشند از بهشت برای تماشا

شعر می‌گویم برای تو

تا کلمات کیف کنند...

مست شوند...

بمیرند.
لاهوتیان(whoop )
۹۷/۰۴/۱۹ - 13:54
باز باران با ترانه
می خورد بر بام خانه
خانه ام کو؟ خانه ات کو؟
آن دل دیوانه ات کو؟
روزهای کودکی کو؟
فصل خوب سادگی کو؟
یادت آید روز باران
گردش یک روز دیرین؟
پس چه شد دیگر کجا رفت؟
خاطرات خوب و رنگین
در پس آن کوی بن بست
در دل تو آرزو هست؟
کودک خوشحال دیروز
غرق در غمهای امروز
یاد باران رفته از یاد
آرزوها رفته بر باد
باز باران باز باران
میخورد بر بام خانه
بی ترانه بی بهانه
شایدم گم کرده خانه
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات