ناز نگاهت ای عشق مرده هارا جان است زنده هارا زندگی نفسم باش ای عشق در دم و باز دم برای دل های تنها دنیایی و برای دنیا تنها تو آرزو هارا رویایی و رسیدن به تو آرزو خون جاری در رگها نور دو چشمانی نبض تپنده وجود معنی زندگانی&n...

به شوق نوشتن دفتروقلم تازه کردم رسیدن به رویای محال پشت پنجره منتظرست دست دلم راشسته چشمه ای جوشانم لبانم..خاموش دل برای نوشتن بی تاب ترانه حرفها...مینوازد قلم..میرقصد......

دل پردردافق سایه افکنده سکوت اسمان غمگین است **** میچکدقطره بغض به بلندای خیال دردهم شیرین است **** طپش قلب صدف حرف ناگفته به لب دورباارزش این است **** جام اغشته شراب لب پردردفراق زندگی هم این است. ...

در باورم بودی سالهااشتیاق دیدنت یخهای نشکن دل ذره ذره اب شد ُمهرسکوت همچنان برلب... چه بساجوانی طی شدچشم براه آهسته وآرام در زنگ زده قلبم باز شد با صدای دلهره پرنده اسیرپرواز کرد... این عشق بود سالها اسیر زندان یخی... ...

همسفر بودم باگذشته تیک تیک ساعت تنین انداز سپری می شدثانیه ها نگاه معصومانه دل به خاطرات تلخ وشیرین خوب وغمگین ...بود..وخواهدبود... صدای...اه.. بند دل پاره می کرد همسفرخاطره بساز مثل نقاشی کودکانه......